چکیده:
معماری دوره ی هخامنشی یکی از دوران درخشان معماری ایران زمین است. شوش و تخت جمشید در کنار پاسارگاد در مقام مهمترین شهرهای این دوره، آثار شاخص معماری را در خود جای داده اند. با استناد به کتیبه های برجای مانده از دوره ی هخامنشی، تعداد قابل توجهی از آثار معماری موجود در محل های مذکور با نام مشخصی معرفی شده اند. «تچر» و «هدیش» از جمله ی این نام ها هستند. به رغم انجام پژوهش های بسیار در این باره، هنوز در علت نامگذاری و کارکرد عماراتی که با نام تچر و هدیش معرفی شده اند؛ پرسش های زیادی مطرح است که پاسخ درخوری نیافته اند. در این پژوهش که بر اساس روش از نوع تحقیقات تاریخی- توصیفی است، سعی بر آن است تا با استناد به قرائن تاریخی و ادبی و کنکاش در شواهد معماری و باستان شناختی به این مهم پرداخته شود. نتایج تحقیق نشان می دهد، عماراتی که در کتیبه ها با نام تچر یا هدیش خوانده شده اند، ساختاری «درونگرا» داشته و به گونه ای طراحی شده اند که با فضاهای عمومی کمترین وابستگی را داشته باشند. هدیش/نشیمن یا «خدیش» به معنای کدبانو و شهبانو با تچر/نهانخانه کارکرد برابری داشته است، به همین دلیل، در کتیبه ها یا با هم و یا به جای هم آمده اند. تچرها و هدیش ها درواقع «شبستان های ویژه» و «اندرون» شاهنشاهان هخامنشی بوده اند.
خلاصه ماشینی:
پیشینه پژوهش هرتسفلد، «تزر» بهمعنای قصر زمستانی در فارسی جدید را تچر پارسی باستان دانسته و با اشاره به ساختار کلی و رو به آفتاب این بنا در صفه تخت جمشید، بر فرضیه خود تأکید کرده؛ با اشاره به هدیش خشایارشا، در ادامه این واژه را هممعنای با «استادیوم»، «میدان اسبدوانی» یا «اندازه» نیز دانسته است؛ وی همچنین با استناد به «گنجینه» یا «خزانه» که دیگر معانی این واژه در لغتنامهها هستند، با قید احتمال آنها را محل نگهداری لوازم و جوایز مربوط به مسابقات اسبدوانی گفته است.
در مورد تعدادی از عمارتهایی که تچر خوانده شده، چند وضعیت مترتب هستند؛ یا این واژه در حرمسرای خشایارشا پیدا شده که محل آن مورد تردید برخی از پژوهشگران بوده (لوکوک، ۱۳۸۲: ۱۰۵ و ۱۰۷)، یا در شوش شناسایی شدهاند که جز یک مورد، از طرح ساختمان آن اطلاع دقیقی در دست نبوده و یا در آنجا نیز احتمال جابجایی داده شده است (همان: ۱۰۶ و ۱۱۵)؛ اما در برزن جنوبی تخت جمشید، دو مجموعه شناسایی شدند که در تعداد قابلتوجهی از شالیستونهای آنها کتیبهای از خشایارشا آنها را تچر معرفی کرده است؛ یکی بنای موسوم به F (سامی، ۱۳۳۰: ۵۳ و ۵۴) و دیگری عمارت H (تجویدی، ۱۳۵۵: ۱۵۸-۱۵۶).