چکیده:
هدف از این پژوهش، پیشبرد نظریهی مربوط به عوامل تعیین کنندهی پذیرش سیستم هزینهیابی هدف توسط شرکتهای تولیدی و صنعتی است. مطالعات منابع علمی موجود در راستای شناسایی عوامل متعدد منجر به مطرح شدن شرایطی شده است که پذیرش هزینهیابی هدف منجر به ارزش آفرینی برای شرکت میشود. این پژوهش از نوعشناسی راهبرد مایلز و اسنو (1978) برای بررسی جهتگیری هزینهی پذیرش هزینهیابی هدف، بهره میبرد و در راستای پاسخ به این پرسش است که چرا شرکتها حتی زمانیکه منابع علمی موجود به مزایای پذیرش هزینهیابی هدف اشاره دارد را، مورد استفاده قرار نمیدهند. استدلال بر این است که مدیران با راهبرد اکتشافی، از مزایای عدم تقارن اطلاعاتی بالا برای اجتناب از پذیرش هزینهیابی هدف استفاده میکنند، زیرا پاداش بر مبنای سهام آنها با نوسان در سود و بازده سهام ارتباطی مستقیم دارد. در مقابل، مدیران با راهبرد تدافعی با اتخاذ هزینهیابی هدف، سبب افزایش سود میشوند که موجبات افزایش منافع شرکتی را فرآهم میآورند. به عبارتی اتخاذ راهبرد تدافعی توسط مدیران در شرکتها منجر به ارزش آفرینی در راستای کلیهی منافع ذینفعان درونسازمانی و برونسازمانی میگردد.
The aim of this research is to advance the theory belonging to the determinants of adoption of target costing (TC) system by firms. Although the previous studies describes several factors, it clarifies the instances under which TC adoption will add firm value, which refers to b . T M S w’ 1978 evaluate the cost orientation of TC adoption, which responds the question as to why firms do not adopt TC even when the previous studies emphasize to the benefits of adoption. The paper concludes that possess of prospector managers the scope to take advantage of the high information asymmetry to inhibit TC adoption, because their stock-based compensation increases with volatility in earnings and stock returns. In contrast, managers with defending strategy obtain extensive cash-based compensation with the adoption of TC, which helps achieve much firm profits. The paper concludes with specific sources of agency problems and some avenues for future research. In the other words, adoption of a defensive strategy by managers in companies leads to value creation a long with the interests of all stakeholders intra and inter organization.
خلاصه ماشینی:
استدلال بر این است که مدیران با راهبرد اکتشافی، از مزایای عدم تقارن اطلاعاتی بالا برای اجتناب از پذیرش هزینهیابی هدف استفاده میکنند، زیرا پاداش بر مبنای سهام آنها با نوسان در سود و بازده سهام ارتباطی مستقیم دارد.
بنابراين ممکن است که برخی از مدیران اکتشافی بتوانند از منافع بیشتر مديريتي، کاهش نظارت سختگیرانه (مایلز و اسنو، 1978؛ توماس و راماسوامی ، 1996) و پاداش (جبران مزایای خدمات) بيشتر سهام (راجاگوپالان و فینکلستهین، 1992) برای اجتناب فرصتطلبانه از پذيرش و بهکارگیری هزینهیابی هدف استفاده کنند، زيرا عدم بهکارگیری میتواند آنها را به تولید برخی از محصولات کم بازده و یا فاقد سودآوری همزمان با محصولات دارای سودآوری قادر سازد.
بهطور خاص، استفاده از مدل مایلز و اسنو (1978) میتواند به پژوهشگران کمک کند تا درک نمایند که چگونه تفاوتها در عدم تقارن اطلاعاتی و ساختار پاداش در بین نوعشناسی راهبرد اکتشافی و تدافعی میتواند منجر به تفاوت در انگیزههای مدیریتی شود، که چرا پذیرش هزینهیابی هدف برای شرکتهای تحقیقاتی پرهزینه است و برای شرکتهای با راهبرد تدافعی کارآ است؟ 2-1- تبیین تئوری فرصتطلبی در توسعهی محصول اگرچه توسعهی محصول جدید در عمل شامل کار گروههایی است که متشکل از چندین متخصص عملیاتی هستند (کوپر، 1995؛ کاهن، 1996)، منابع علمی موجود، دو زمینهی ارتباط اساسی را در بنگاهها مورد توجه قرار میدهند: 1) بین مدیران تولید و مدیران ارشد و 2) مدیران ارشد و مالکان.
Incentives in new product development projects and the role of target costing.
Journal of Management Accounting Research, 29 (1): 67-77.
Journal of Management Accounting Research, 29 (1): 67-77.
Journal of Management Accounting Research, 29 (1): 67-77.
Business strategy and top management compensation: The mediating effects of employment risk, firm performance and size.