چکیده:
به ابوالموید بلخی کتابی با عنوان عجایبالدنیا منسوب است که برخی به قطعیت، آن را از وی دانسته و معتقدند در قرن هفتم دخل و تصرفاتی در آن ایجاد شده است. ابوالموید صاحب شاهنامهای منثور بوده که بخشی از آن به داستان گرشاسب اختصاص داشته و بخش اخیر، منبع اسدی طوسی در نظم گرشاسبنامه نیز بوده است. این مقاله با توجه به تاریخ سیستان و برخی عجایبنامههای کهن دیگر به مقایسه عجایبالدنیا و منظومه گرشاسبنامه اسدی طوسی پرداخته است و سعی دارد نشان دهد آیا ابوالموید صاحب کتابی مستقل با موضوع عجایب سرزمینهای مختلف بوده است و چه مشابهتهایی میان بخشی از عجایب مندرج در گرشاسبنامه اسدی و عجایبالدنیا که از منبعی واحد استفاده کردهاند، دیده میشود؟ از 90 داستان شگفت مندرج در منظومه اسدی طوسی 27 مورد در عجایبالدنیا نیز وجود دارد که برخی از آنها در جزییترین توصیفات و تصاویر، واژگان و ترکیبات و اسامی اشخاص مشابهاند و نشاندهنده منبع یکسان آنهاست. نظر به دخل و تصرف نکردن اسدی طوسی در درج عجایب در منظومه خود و بهرهنگرفتن از منابع مختلف، مشابهت تام برخی شگفتیها در این دو اثر، ذکرنشدن نزدیک به 60 پدیده شگفت منظومه اسدی در عجایبالدنیا، اشاره صاحب تاریخ سیستان به وجود عجایب در کتاب گرشاسب ابوالموید و دلایل دیگر میتوان نتیجه گرفت ابوالموید بلخی کتابی مستقل با عنوان عجایبالدنیا نداشته، بلکه برخی عجایب را گردآورده و در بخشی از داستان گرشاسب و سفرهای او گنجانده است. کتاب عجایب بر و بحر که نام آن در تاریخ سیستان مذکور است از بشر مقسم است که در قرون بعد به عجایب الدنیا مشهور شده است. ابن محدث تبریزی که در قرن هفتم کتابی در زمینه عجایب تدوین کرده، چندین پدیده شگفت را از کتاب گرشاسب ابوالموید و اثر بشر مقسم اخذ و عجایب الدنیای موجود را تالیف کرده است.
A great deal of Garshasbname of Asadi is about the strange stories of Gershab in India. He is a viewer or a listener in it. The source of Asadi Tusi has been Abu Almoayed's Book of Garshasb. Another book attributed to Abu al-Moayed titled Ajayb aldonya. Some believe that it was changed the seventh century. This paper, by comparing Ajaybaldonya and Asadi's poetry, proves this hypothesis: Balkhi did not have an independent book titled Ajayeb aldonya, but he collected some wonders and included in the Book of Garshasb and his travels. Another person who has written a book on wonders in the seventh century has taken several wonderful stories from Book of Garshasb. Asadi has not changed his source and has not used various sources. The book of Asadi has 90 strange stories, with 27 of them in Ajayoldonya. 27 of which have been repeated in Ajay Boldia. Some of them are Similar to one another in detail, descriptions and images, vocabulary, and combinations. These similarities are to such an extent that researchers can, in some cases, use Grashasb name to correct Ajayen aldonya . Bolmoayed is one of the first people entered strange stories in the epic and national works.
خلاصه ماشینی:
نویسنده میکوشد تا نشان دهد آیا ابوالمؤید صاحب کتابی مستقل با موضوع عجایبِ سرزمینهای مختلف بوده است؛ و با توجه به اینکه گرشاسبنامة اسدی و عجایبالدنیا از منبعی واحد استفاده کردهاند، چه شباهتهایی میان بخشی از عجایب مندرج در این دو اثردیده میشود.
با توجه به دلایلی میتوان نتیجه گرفت ابوالمؤید بلخی کتابی مستقل با عنوان عجایبالدنیا نداشته است و تنها برخی از عجایب را گرد آورده و در بخشی از داستان گرشاسب و سفرهای او گنجانده است؛ ازجملة این دلایل عبارت است از: دخل و تصرفنکردن اسدی طوسی در ذکر عجایب در منظومة خود، بهرهنگرفتن از منابع مختلف، مشابهت کامل برخی شگفتیها در این دو اثر، ذکرنشدن نزدیک به 60 پدیدة شگفت منظومة اسدی در عجایبالدنیا، اشارة صاحب تاریخ سیستان به وجود عجایب در کتاب گرشاسب ابوالمؤید.
منبع اسدی طوسی آنچنان که خود گفته کتابی منثور بوده است: ز کردار گشتاسب اندر جهان; ; یکی نامه بد یادگار مهان (اسدی طوسی، 1354: 19) محققان بسیاری با مقایسة گرشاسبنامه با تاریخ سیستان و تاریخ بلعمی اشاره یا اثبات کردهاند که اسدی کتاب گرشاسب ابوالمؤید بلخی را به نظم درآورده است (رک: مقدمه تاریخ سیستان، 1314: 1؛ مهرکی، 1381: 85؛ معین، 1326: 429).
آنچه در گرشاسبنامة اسدی آمده در ریزهکاریها و جزئیات همانند عجایبالدنیاست؛ بهجز آنکه اسدی طوسی برپایة دیدگاه اخلاقگرای خود، طول و تفصیل بیشتری به پندها داده و شاید اینکه در اصل نیز چنین بوده است و ابنمحدث مختصری از آنچه در اثر ابوالمؤید بوده، نقل کرده است: چو رفتند یک ماه دیگر به کام; ; یکی کوه دیدند بند آب نام حصاری بر آن که ز جزع سیاه; ; بلندیش بگرفته بر ماه راه به زیر درش نردبانی ز سنگ; ; درازاش سی پایه پهناش تنگ مه از پیل بر نردبان یک سوار; ; گرفته در حصن را رهگذار یکی دست او بر عنان ساخته; ; دگر زی سرین ستور آخته ...