چکیده:
هدف اصلی مقاله حاضر ارائه آخرین نتایج بدست آمده در حوزه مطالعات اصلاح سوگیری شناختی برای ارتقای دانش متخصصان و پژوهشگران در مورد تاثیرات اصلاح سوگیری شناختی هم از چشمانداز مبانی و هم کاربردی میباشد. اولین پژوهشها در این زمینه با تمرکز بر اصلاح سوگیری تفسیری و سوگیریهای توجهی انجام شدهاند. پژوهشهایی که با هدف اصلاح سوگیریهای شناختی انجام شدهاند، اغلب از گونههای مختلف پارادایم آموزشی مبتنی بر سناریو که توسط میتوز و مکینتاش طراحی شدهاند، استفاده کردهاند. این روشها مزایایی دارند از جمله اینکه روشهای اصلاح سوگیری شناختی نسبت به روشهای سنتی درمان، کمتر طاقتفرسا بوده و برای بیماران قابل پذیرشترند. دلیل آن هم این است که افکار و باورهای شخصی مستقیما وارسی نمیشوند و مستلزم تعامل اجتماعی یا ملاقاتهایی که باعث بدنامی برای مراکز سرپایی می شود را ندارند و همچنین، بینش بیماران مورد نیاز نیست، زیرا هدف اصلاح سوگیری شناختی به طور مستقیم زیربناهایی نگهدارندهی سوگیریهای شناختی است، چیزی که مداخلههای درمانی سنتیتر نظیر شناختی-رفتاری صرفا ممکن است امیدوار باشند که بهطور غیرمستقیم آنها را تحت تاثیر قرار دهند. بنابراین به نظر میرسد درگیر شدن بیماران با این روش آسانتر باشد. پژوهشهای پیشین به صورت نسبتا قوی و منسجم نشان دادهاند که امکان اصلاح فرآیندهای سوگیری شناختی وجود دارد، اما اطلاعات چندانی در مورد تعمیمدهی این تاثیرات ارائه نشده است. بنابراین در این مرور، پژوهشهایی انتخاب شدند که به بررسی انتقال تاثیرات آموزش اصلاح سوگیری شناختی پرداخته بودند.
خلاصه ماشینی:
افزون بر اين ، حوزه هاي باليني نويني مورد توجه قرار گرفته اند؛ به عنوان مثال اختلال استرس پس از سانحه (اسکورل ، پوتمن و ون درداز٧، ٢٠١٣؛ وود٨ و همکاران ، ٢٠١٢)، درد مزمن (بابايي و نوکني، ١٣٩٤)، ترک سيگار(منتظري، مکوند حسيني، بيکدلي و صباحي، ١٣٩٦) و يا آسيب شناسي رواني رشدي(بار-هيم ، موراگ و گيلکمن ٩، ٢٠١١؛ لو، بلي و چوپرا١٠، ٢٠١٢؛ 1 Lang 2 clinical adjunct 3 Hoppit 4 Salemink and Wiers 5 Gene polymorphism 6 Fox 7 Scoorl, Putman & Van der Does 8 Woud 9 Bar-Haim, Morag & Gilckman 10 Lau, Belli & Chopra واسيلوپولوس ، بلک ول ، ميسايليديا، کريتسي و آيفانتي ١، ٢٠١٣)؛ در عين حال تأثيرات پيشگيرانه اصلاح سوگيري شناختي نيز اخيرا مورد توجه قرار گرفته است (دي هولو، اسپورتل ، نااوتا و دي يانگ ٢، ٢٠١٤).
کلارک و همکاران (٢٠١٤) با استفاده از روش اصلاح سوگيري شناختي-تفسير مبتني بر تصويرسازي ذهني به بررسي اين مسأله پرداخته اند که کدام يک از ابعاد آموزش در بروز تغييرات عيني 1 Vassilopoulos, Missailidia, Kyristi & Ayfanti 2 De Hullu, Sportel, Nauta & De Jong 3 Becker 4 Rinck 5 Blackwell and Holmes 6 Kruijt 7 Williams 8 interpretation training 9 CBM-Attention & CBM-Memory 10 CBM-Approach Avoidance 11 Micco, Henin & Hirshfeld-Becker 12 Beadel, Smyth & Teachman 13 Clarck همخوان با آموزش در تفسير محتواي مبهم يا هيجاني سناريوهاي تصويرسازي شده دخيل است .