چکیده:
استفاده از تمثیل در روزگاران باستان در میان برخی اقوام برای تعلیم و تبیین مقاصد، رایج بوده است؛ در میان هندوان و بوداییان حرمت و تقدسی داشت؛ از اصول تعالیم آنان به حساب میآمد و از طریق آنان در میان دیگر فرهنگها رواج یافته است. داستان «فیل و کوران» از داستانهای معروف است که در آثار دینی، ادبی و عرفانی چند ملت دیده میشود؛ در همه این موارد، تمثیل مورد نظر«ناتوانی حواس ظاهر بشر در شناخت حقایق اشیاء و امور» را بیان میکند. شهرت این تمثیل در میان هندوان به اندازهای است که به «قاعده پیل و کوران» «Andhagayanyaya» ضربالمثل شده است و در مورد کسانی به کار میرود که تنها با شناخت جزئی از حقیقت، آن هم به صورت ناقص و ناتمام، گمان میبرند بر تمام حقیقت، معرفت کامل حاصل کردهاند. مقاله حاضر با رویکرد ادبیات تطبیقی، ریشه و منشا تمثیل مورد نظر را در میان متون فارسی و عربی جست و جو کرده، سرچشمه آن را در منابع هندی و بودایی، در مجموعهای به نام«ادانا (UDANA)» که شامل سخنان و تعالیم بودا به پیروانش بوده، یافتهاست. این تمثیل در طول عمر بیش از دوهزارو پانصد ساله و مسیر سفر خود، تغییراتی را هم برخود پذیرفتهاست. هر شاعر و نویسندهای متناسب با ساختار و نظام فکری و فرهنگی خود در بهرهگیری از آن تغییراتی دادهاست. این تغییرات در قالب جدولی در متن آورده شدهاست که شباهتها و تفاوتها را نشان میدهد.
sing of parables was common to explain and teach their aims thoughts in ancient times intentions among some ethnic groups. According to Resources, this tradition was of the Hindu principles of the Buddha's teachings and through them spread among other cultures. The parable of the" blind men and the elephant" is probably the most widely known and the most loved of all the world's parables. By far the earliest version of this parable is to be found in the Udana, and is attributed to the Buddha (Ud.67-9). The parable's appeal is due to how well it makes its point, its striking juxtaposing of man and beast and its gentle humor. The background to the Buddha telling this parable is that referred in the article.In all cases the parable is about the "human physical senses inability to understand the facts of things,” This parable is known among Hindus as the "cell rule, blind" so as a proverb. The article, with the approach of comparative literature, allegory to the roots and origins of the Persian and Arabic texts Search. Its origin has been fund in Hindi and Buddhist sources, in a collection called "UDANA". This collection contains the words and teachings of the Buddha to the followers. This fable in the life of more than two thousand and five hundred years of its travel route has seen many changes. Poets and writers, according to his mental and cultural system, made benefit use of it and some changes on it.
خلاصه ماشینی:
«فيل و کوران » با تفاوت هايي جزئي در ادبيات تعليمي و عرفاني ايران به زبان هاي تازي و پارسي وارد شده است : ابوحيان توحيدي، محمد غزالي ، عزيزالدين نسفي ، عبدالله الهي سيمايي، محمدبن محمود همداني، سنايي و مولوي از آن بهره برده اند.
نکتۀ ديگر اين است که شارح مثنوي، نيکلسون ، در ترجمه و شرح خود بر مثنوي مولوي (نيکلسون ، ١٣٧٤: ٨/ ٣٤) به توضيح اختلافات اين تمثيل در احياء علوم الدين و حديقه ي سنايي با روايت مثنوي پرداخته و يادآوري کرده که روايت غزالي و سنايي مفصل تر از روايت مولاناست ؛ ولي اختلاف مهم دو روايت در آن است که سنايي و غزالي مردمي را که در مواجهه با فيل سعي کردند شکل آن را دريابند، کور توصيف کرده اند؛ اما مولوي علت ناتواني آنان را در ديدن تاريکي محلي ذکر ميکند که پيل در آنجا به نمايش گذاشته شده بود: پيــــل انــدر خانــه اي تاريــک بــــود عرضــــه را آورده بودنــــدش هنــــود ديدنش بـا چشـم چـون ممکـن نبـود انــدر آن تــاريکياش کــف مــيبســود آن يکي را کف بـه خرطـــوم اوفتـاد گفــت همچــون نــاودان اســت ايــن نهــاد آن يکي را دسـت بـر گوشـش رسـيد آن بــر او چــون بادبيـــزن شــد پديــد آن يکي را کف چو بـر پـايش بسـود گفــت شــکل پيــل ديــدم چــون عمــود آن يکــي بــر پشــت او بنهــاد دســت گفت خود اين پيل چون تختـي بـده سـت همچنين هريک به جـزوي کـه رسـيد فهـم آن مـي کـــــــرد هرجـا مـي شـنيد (مولوي ، ١٣٧٣: ٣٨٤: دفتر ٣، ب ١٢٦٠) محمد استعلامي در تعليقات خود بر مثنوي ضمن بيان سابقۀ کاربرد اين تمثيل ميگويد: «مولوي چشم حس يا چشم ظاهر را دربرابر چشم دريا و چشم دل که وسيلۀ باطني دريافت حقايق امور است ، به کار مي برد» (١٣٧٩: ٢٨١ ـ ٢٨٣).