خلاصه ماشینی:
"با مقایسه با افکار دیگر متفکران مثلا دکارت،می‌توانگفت که با اینکه فلسفه دکارت گاهی اجزای فلسفه‌هایگذشته را در خود نگه داشته است ولی در هر صورتهدف اصلی،قطع رابطه و شاید حتی به معنایی انکارگذشته بوده باشد،ولی فلسفه لایبنیتز از لحاظیکوششی است برای دادن فعلیت و بخشیدن حیات بهفلسفه،به معنای عام و غیر تاریخی کلمه،زیرا بهنظر او درتمام نحله‌های فلسفی گذشته،آنچه اثبات می‌شود درستو قابل قبول بوده است و فقط آن چیزی را باید کنارگذاشت که در واقع جنبه انکاری داشته است.
به نظر گرو،بااینکه از لحاظی بنیادگذار دینامیک به معنای جدید کلمههویگنس هلندی(23)و خود لایبنیتز و چندنفر دیگراست و با اینکه هویگنس،فرمول معروف 2 vm را بیانکرده است،ولی از طرف دیگر باید دانست که این لایبنیتز است که زیربنای فکری و فلسفی آن را بنا نهاده استو بدون اصول ما بعد الطبیعی لایبنیتز،این دینامیکنامفهوم و غیر قابل قبول محسوب می‌شود.
(34) از طرف دیگر باید دانست که اگر به نظر لایبنیتز،اتم و جزء لا یتجزای مادی وجود ندارد،خلا هم نمی‌تواندوجود داشته باشد و به همین دلیل نمی‌توان از هیچ نوعانفعال طفره‌ای صحبت به میان آورد و در نتیجه لایبنیتز&%07908FYKG079G% قایل به اصل اتصال(35)است(هویگنس اگر چه ایناصل را قبول نکرده است ولی نتوانسته عقلا موضع خود راروشن سازد).
گرو در کتابخود نشان می‌دهد که فیزیک و دینامیک لایبنیتز نهایتایک جنبه کاملا ما تقدم پیدا می‌کند(تا حدودی بر خلاففیزیک نیوتن)و بر خلاف نظر راسل و کوتوراکل فلسفهلایب‌نیتز به هیچ وجه صرفا از منطق او ناشی نشده است،بلکه گویی تماما از اصل هماهنگی پیشینه بنیاد که صرفاو در درجه اول یک اصل ما بعد الطبیعی و حتی می‌توانگفت کی لامی است استنتاج شده است."
(
, 
, 
)
