چکیده:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر الگوی کوتاهمدت درمانگری چندبعدی معنوی (SMP) بر افزایش بهزیستی روانشناختی مبتلایان به افسردگی بود. طرح پژوهش از نوع نیمهتجربی، با روش پیشآزمون، پسآزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری را 48 نفر از مبتلایان به افسردگی مراجعهکننده به مرکز مشاوره دانشگاه علوم پزشکی مشهد و مرکز مشاوره با رویکرد دینی حرم مطهر تشکیل دادند که براساس جدول مورگان 40 مراجع (25 زن، 15 مرد) از طریق نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف (RPWB) بود. گروه آزمایش 12 جلسه یکساعتونیم مداخله را دریافت کردند. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد، بعد از مداخله در مولفه بهزیستی روانشناختی، افزایش معناداری وجود داشت (001/ 0 >P ). یافتهها نشان داد که روان درمانگری چندبعدی معنوی (SMP) میتواند با فعالسازی بعد معنوی مراجعان و بهتبع آن، با شکلگیری چارچوب اعتقادی در برابر چالشهای شناختی و ترغیب آنها به سبک زندگی سالم و افزایش هدفمندی، امید و رضامندی از زندگی، بهعنوان روشی مفید و کارآمد برای ارتقاء بهزیستی روانشناختی مراجعان مورد استفاده قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
مروري بر نتايج پژوهش ها، نشان دهنده تأثير مداخلات مختلف از جمله ؛ روان درمانگري هيجان مدار (نقي نسب اردهاني، جاجرمي و محمديپور، ١٣٩٧)، آموزش ذهن آگاهي (باقري، طهماسيان و مظاهري، ١٣٩٧)، درمانگري شناختي رفتاري (شريفينژاد روداني و شهبازي، ١٣٩٧؛ ميگويي، احدي، شريفي، پاشا و جزايري، ١٣٨٩)، اميددرماني (نقدي و عناصري، ١٣٩٧)، آموزش تاب آوري (خانجاني، سهرابي و اعظمي، ١٣٩٧)، درمانگري مبتني بر تعهدوپذيرش (منتظري، آقايي جوشوقاني و گل پرور، ١٣٩٧) بر ميزان بهزيستي روان شناختي ميباشد.
يافته ها در اين پژوهش که با هدف بررسي اثربخشي الگوي کوتاه مدت درمانگري چندُبعدي معنوي (SMP) بر افزايش بهزيستي روان شناختي مبتلايان به افسردگي شکل گرفت ، تعداد ٤٠ نفر مبتلايان به افسردگي مراجعه کننده به مرکز مشاوره دانشگاه علوم پزشکي مشهد و مرکز مشاوره با رويکرد ديني حرم مطهر شرکت کردند و در دو گروه (آزمايش و کنترل ) قرار گرفتند.
نتايج فوق با بسياري از مطالعات داخلي (عسگري، ١٣٩٥؛ برزگربفرويي ١٣٩٣؛ حدادي کوهساري، مرادي، غباري نباب و ايماني، ١٣٩٧؛ صفاييراد، کريمي، شمسي و احمدي، ١٣٨٩؛ نادري، اصغري، روشني و مهري آدرياناني، ١٣٨٨؛ وحيدي و غفاري هرندي، ١٣٩٦؛ گل پرور، احمدي و جواديان ، ١٣٩٣ و مانند اين ها) و همچنين ، بسياري از تحقيقات خارجي از جمله پژوهش هو، چنگ و چنگ ، ٢٠١٠؛ فابريکاتور و فنزل ، ٢٠٠٠؛ بريل هرت ، ٢٠٠٥؛ ساندرا و هوگاي، ٢٠٠٣ و مانند اين ها که همبستگي مؤلفه معنويت با مؤلفه هاي بهزيستي روان شناختي و يا اثربخشي مداخلات معنويت محور را بر مؤلفه هاي بهزيستي روان شناختي تأييد کردند، همسوست .