چکیده:
در این مقاله، عدالت فرهنگی در لایه دولتی و از منظر الگوی اسلامی ایرانی
پیشرفت، به بحث گذاشته شده است. به این ترتیب، نگارنده در پی آن است که
،» سیاست فرهنگی عادلانه « نظریه و یا دس تکم چهارچوبی نظری برای
در زمینه » چش مانداز فکری و معرفتی اسلام « ساخته وپرداخته کند که ریشه در
پیشرفت اجتماعی داشته باشد. هدف این است که با مطالعه این تلقی و تعریف
از پیشرفت فرهنگی و سیاست فرهنگی، موضع نظری و عملی دولت اسلامی در
مواجهه با امر فرهنگی مشخص شود. روشی که برای این منظور به کار گرفته
شده است، استفاده از دوگانه پردازیهای مفهومی متضاد است؛ چنان که تلاش
شده عمد هترین مقوله های معطوف به سیاست فرهنگی، شناسایی و در مقابل
انگاره توسعه، معادل های آن ها در انگاره پیشرفت، طراحی شوند. معیارهای
شناسایی شده برای سیاست فرهنگی عادلانه در رویکرد پیشرفت فرهنگی عبارتند
از: دولت ارزشی و دینی، مرکزیت و اصالت ارزش های اسلامی، وحدت گرایی و
همبستگی فرهنگی دین مدارانه، دین داری عقلانی و متعمقانه، جمع گرایی و
مسئولیت اندیشی اجتماعی، جهان فرهنگی آزاد و باز، اجرای قاطعانه و بی اغماض
ارزش های فرهنگی، تفاوت در حمایت از نیروهای فرهنگی، بازدارندگی نسبت به
نیروهای فرهنگی مضر، استقلال و مرزبندی با جهان های فرهنگی بیگانه و صدور
و جهانی سازی ارزش های اسلامی.
خلاصه ماشینی:
مردم از اين جهت که مردمند، همه با هم برابرند و هيچ اختلاف و فضيلتي بين آنان نيست و کسي بر ديگري برتري ندارد و اختلافي که در خلقت آنان ديده ميشود که شعبه شعبه و قبيله قبيله هستند، معيارهاي سياست فرهنگي عادلانه در اسلام تنها به اين منظور در بين آنان به وجود آمده است که يکديگر را بشناسند تا اجتماعي که در ميان شان منعقد شده است ، نظام بپذيرد و ائتلاف در ميان شان تمام شود (چراکه اگر امکان شناخت متقابل وجود نداشته باشد، نه پاي تعاون در کار مي آيد و نه ائتلاف )، نه اينکه به يکديگر تفاخر کنند و يکي ديگري را استخدام کند و يکي بر ديگري استعلا و بزرگي بفروشد.
طرد و تحقير احساس و شور و عاطفه و هيجان روا نيست ، اما بايد دانست که عقل بايد عهده دار تدبير نهايي زندگي انسان باشد؛ چراکه احساس همواره بر مدار حق و فضيلت حرکت نمي کند و تجويزها و الزام هايش ، رنگ صواب و صلاح ندارد اما عقل اين چنين نيست ؛ چنان که به تعبير روايت هاي اسلامي ، عقل همچون رسول دروني انسان است که رسول بيروني ، آن را بيدار و فعال مي سازد تا حق را از باطل تشخيص دهد و انسان را به طريق هدايت و سعادت رهنمون سازد؛ بنابراين يکي از ملاکهاي مهم پيشرفت فرهنگي ، معيارهاي سياست فرهنگي عادلانه در اسلام غلبه يافتن عقلانيت ـ با تعريف و تلقي يادشده ـ بر جامعه و تحقق يافتن حيات معقول است .