چکیده:
پس از انقلاب 1917م روسیه و روی کار آمدن کمونیست ها در این کشور، رهبران این کشور که با مشکلات داخلی و خارجی فراوانی روبرو بودند، برای مدت کوتاهی سعی نمودند با برخی اقدامات، زمینه های روابط دوستانه با ایران را فراهم نمایند. اما این وضع چندان دوام نیافت و پس از انعقاد قرارداد 1919م ایران و انگلیس و برخی عوامل دیگر روسها در سیاست خارجی خود در ایران چرخشهای اساسی ایجاد کردند و سیاست تسامح را کنار گذاشته و در اولین مرحله اقدام به حمله نظامی به گیلان کردند، که این امر پیامدهای متعددی را در پی داشت. سعی ما در این مقاله بر آن است که نگاهی گذرا بر سیاست روسهای کمونیست در ایران پس از قرارداد 1919م تا انعقاد قرارداد 1921م، مودّت ایران و روسیه و پایان نهضت جنگل داشته باشیم تا بتوانیم این ادعا را به اثبات برسانیم که تغییر حکومت روسیه، تحولات اساسی در سیاست خارجی آنان نسبت به ایران ایجاد نکرده و آنان بر خلاف شعارهای کمونیستی خود همواره در صدد کسب منافع بیشتر در ایران بودهاند و در این راه از هیچ اقدامی ابایی نداشتهاند.
After the 1917 revolution and rise of communist in Russia, leaders of this country faced with many internal and external problems, tried to some measures in the short time to provide the grounds of friendly relations with Iran, but this situation didn’t last long and after 1919 treaty between Iran and Britain and some other factors Russia exerted important changes in its foreign policy and has abandoned tolerance politics and in the first stage attacked to Gilan. This millitary attack gave rise to a number of sequels. We tried in this paper to have a glance at communist Russian politics after 1919 Treaty to 1921 Mavaddat Treaty between Iran and Russia and the end of jungle movement in order to prove the claime that change of the Russia government didn’t lead to fundamental changes in its foreign policy toward Iran ang against their communist slogans seeking more benefits and didn’t refused any action to reach their goals.
خلاصه ماشینی:
دراين مقاله سعي شده به بررسي عملکرد دولت شوروي و عوامل وابسته به آن (حزب کمونيست وحکومت آذربايجان )نسبت بـه اشـغال گـيلان در ١٩٢٠م بپـردازيم واين مساله را دنبال کنيم که آنها با چه هدفي راهي گيلان شدند و ايـن امـر در نهايـت چه پيامدي داشت ،تا در آخر اين فرضيات را به اثبات برسانيم : ١-طي دوران اشغال گيلان ،رهبران کونيست به اين نتيجـه رسـيدند کـه مـردم ايران حاضر به قبول اصول کمونيستي نيستند واصول ايـدئولوژيکي آنـان در بـين مـردم جايگاهي ندارد.
البته بايد در نظر داشت که عوامل ديگري نيز در انتخاب ايران از طـرف دولـت مسکو براي نشان دادن عکس العمل نظامي وجود داشت کـه از آن جملـه مـي تـوان بـه انعقاد قرارداد ١٩١٩م ايران و انگليس ، سياست هاي دولت وثوق الدوله در آذربايجـان و قفقاز٥ و هم چنين قتل کالاميتسف ٦ فرستاده سياسي مسکو در گيلان توسط افسران قزاق اشاره کرد.
٢٢ که اين امر نمي تواند دليل قانع کننده اي باشد زيرا اگر انگليسها قصد مقاومت نداشتند در آنجا چه مي کردند؟ و چرا سنگرهايي براي خود تدارک ديده بودند؟ در اين مورد برخي اعتقاد دارند که اين عمل بـر اسـاس دسـتور وزارت جنـگ انگلستان ، از مدت ها پيش به دنبال طرح تخليه کامل ايـران در دسـتور کـار فرمانـدهان نظامي قرار گرفته بود و چمپين نيز پس از آنکه نتوانست از سرفرماندهي خود در بغـداد و هم چنين سفارت انگلستان در تهران جوابي دريافت کند، به صلاحديد خود اقـدام بـه 23 عقب نشيني کرد.