چکیده:
دربارۀ شخصیت پیچیده و پرابهام سعدی، برخی باورها و افسانهها شکل گرفته است که بر اساس مدارک و منابع تاریخی، هستۀ شکلگیری برخی از آنها را میتوان در لایهای شناختهشده و خاص از تاریخ، ردیابی و آن را به زمانی مشخص محدود کرد. یکی از این باورها که دستکم از نیمۀ سدۀ هشتم هجری یا اواخر این قرن رواج داشته، ماجرای دیدار سعدی با خضر است. در اسناد سدۀ نهم، به کسب زلال معنوی از خضر برای سعدی نیز اشاره شده است. در این نوشتار، دو سند بسیار کهن در این باره عرضه میشود که نشان میدهد این باور به زمانی کهنتر، احتمالاً اواخر عهد حیات سعدی و یا در حالتی بدبینانه، اوایل سدۀ هشتم هجری تعلق دارد. یکی از این اسناد، شعری از یکی از معاصران همام تبریزی است که در آن به اینکه سعدی «قطرهای از کام خضر» را مزیده، تصریح شده و این، کهنترین مأخذ برای باور اخیر است.
There are certain ideas about the complex personality of Sa'di, most of which could be traced back to a particular historical time and place. One of these beliefs, which was common since the middle or late 8th century (A.H) is the meeting of Sa'di and Khidr. In the 9th century documents, Sa'di is said to receive some spiritual teaching from Khidr. However, there are two older documents suggesting that this belief goes further back to the last years of Sa'di's life or possibly the early 8th century. One of the documents is written by a contemporary writer of Homam-e-Tabrizi indicating that Khidr gave Sa'di the secret of immortality.
خلاصه ماشینی:
ک: همام تبريزي، ١٣٧٠: ١٧٩: «سعدي که مشک آب به گردن کشيده است »؛ جنيد شيرازي، ١٣٢٨: ٤٦١؛ جامي، ١٣٧٠: ٥٩٨؛ دولتشاه سمرقندي، ١٣٨٥: ٣٥٠، پانويس ٥٦٥: «و دوازده سال سقايي کرده » که اين عبارت تنها در دو دست نويس اثر يافت ميشود؛ واعظ کاشفي، 186 ١٣٥٠: ٢٩٥؛ شفيعي کدکني، ١٣٨٦: ٥٢٩ - ٥٣١؛ کيخاي فرزانه - وفايي، ١٣٩٣: ١٤١ - ١٤٣) و همين ارتباط با سقايت از يک سو و ارتباطاتي که شاعر با گروه هاي جوان مردان داشته ، رفته رفته سبب شده است نام سعدي در سلسلۀ سقايان از سلسله هاي فتوت و جوان مردي قرار گيرد («فتوت نامۀ سقايان »، ١٣٧٢: ٣٨٩١).
در رمزگشايي از اين استعاره ، چنين برداشت ميشود که آب دهان خضر براي سعدي، به جاي عمر جاودانه ، به صورت سخن آوري و فصاحت و بلاغت بيمانند او (افشاري، ١٣٩٠: ٥٦١) و احتمالا جاودانه شدن کلام شاعر، تعبيرشدني است ؛ مطلبي که برخي مورخان متقدم نيز به آن بيان و تصريح کرده اند: «تا به صحبت حضرت خضر(ع )مشرف شده از زلال افضالش سيراب گشت و بدان واسطه صيت فصاحت و بلاغتش از ايوان کيوان درگذشت » (خواندمير، ١٣٨٠: ٥٦٤).
اسناد جديدي که در اين باره از خلال يک منبع خطي کهن (دست نويس ديوان همام تبريزي، مورخ ٧٣٩ ق ، داراي شعري از يکي از معاصران يا مريدان همام )، يک بيت در ديوان سيف فرغاني، سرايندة هم روزگار سعدي، داراي اشاره اي ضمني به ماجراي «آب دهان » (احتمالا آب دهان تبرکي خضر) و اشاره اي از احتمالا حسن کاشي دربارة ارتباط سعدي با «خضر وقت خويش » به دست آمده است ، همگي زمان اين ماجرا را به عهد حيات سعدي نزديک و نزديک تر ميکند.