چکیده:
در نظریات جدید کریستوفر الکساندر تضاد آشکاری میان تفکرات خردگرایی دکارتی قبلی ایشان مشهود است و این مسئله را به راحتی میتوان در کتاب «زبان الگو» و یا «سرشت نظم» مشاهده نمود. وی در سرشت نظم به تدوین پانزده خصلت بنیادینی روی آورد که وجود و بروز این خصایل در یک اثر هنری همچون فرش نه تنها حیات را برای آن به ارمغان میآورد بلکه باعث جاودانگی اثر میشود که نمود عینی آن در فرش قابل لمس و مشاهده است. بدین جهت تحلیلی بر پانزده خصلت بنیادی کریستوفر الکساندر و ارتباط آن با هنر فرش ایران ضروری گشت تا بتوانیم در راستای تبیین خصایلی که زنده بودن پدیدهها را نمایان میسازد بپردازیم. این خصایل به نحوی نشانگر زنده بودن و حیاتدار بودن فرش ایرانی است، که دارای مراکز نیرومندی است که سبب به وجود آمدن کلیتها در بستر فرش میشود. این مقاله با نگاه توصیفی- تحلیلی و بر مبنای اطلاعات اسنادی و کتابخانهای گردآوری شده است؛ و سعی در بررسی وجود این پانزده خصلت الکساندر در بطن فرش ایرانی است تا به نحوی شکوه و عظمت طرح و نقش فرش ایرانی هر چه بیشتر نشان داده شود.
خلاصه ماشینی:
وي در سرشت نظم به تدوين پانزده خصلت بنياديني روي آورد که وجود و بروز اين خصايل در يک اثـر هنري همچون فرش نه تنها حيات را براي آن به ارمغان ميآورد بلکه باعث جاودانگي اثـر مـيشـود کـه نمود عيني آن در فرش قابل لمس و مشاهده است .
دقت در طراحي فرش هاي ايراني، مويد اين نکته است که قصـد طـراح ، تنهـا آفـرينش يک اثر هنري نبوده است بلکه در پس ظاهر آن انديشه اي بس ژرف در جهت تبيين اسطوره ها و به وجود آوردن نمـاد مطرح بوده است اين مسئله همان ويژگي هنر ايراني است که دو بعد دارد يکي کالبد و صورت و ديگري بعـد معنـا يـا محتوا؛ صورت را همان زيبايي ظاهري طرح و رنگ است که به چشم ديده ميشود و معنا همان انديشـۀ پنهـان و گاهـا ناخودآگاه فردي است که با نقوش مختلف شروع به آفرينش و ايجاد يک جلـوة بصـري مـيکنـد.
اما يافتن و مشاهده عينياي پانزده خصلت در فرش ايراني نشانه اي است بر وجود اين ادعاي حيات دار بودن هنر ايراني، و جايگاهي که براي خود به همراه دارد.
در ادامـه بـه بحث دربارة اين خصلت ها و وجود آنها در فرش ايراني به بحث و نقد ميپردازيم : ١-١- مقياس هاي مختلف : اولين چيزي رو که الکساندر باعث ايجاد حيات در الگو ميداند داشتن مقياس هـاي گونـاگون اسـت .