چکیده:
بسیاری از اندیشمندان، هنر را وسیلهای برای ادراک حقیقت میدانند و مجرایی برای رسیدن به عالیترین شناخت و معرفت قابل حصول بشر و نوعی از معرفت که دستیابی بدان با ابزار و وسایل دیگر محال است. کوماراسوامی از متفکرانی است که با این اندیشه همرأی است. آناندا کوماراسوامی متفکر و اندیشمند سنّتگرا، مفهوم و معنای هنر را در نوشتههای خود موردبحث قرار داده است. آموزهی «هنر برای هنر»، یکی از مهمترین مفاهیمی است که آناندا کوماراسوامی بر اساس اصول زیباشناسانه و معناگرایانهی خویش، به بحث در خصوص آن پرداخته و غایتِ هنر را در نگرش سنّتی تعریف نموده است. این مقاله در نظر دارد آموزهی هنر برای هنر را از منظر آناندا کوماراسوامی تبیین نماید و با بیان مفهوم هنر از منظر کوماراسوامی وجوه افتراق معنای هنر در نگرش سنّتی و مدرن را مطرح نماید. فرضیات مقاله بر این استوار است که از منظر کوماراسوامی هنر در نگرش سنّتی، غایتی غیر از خودش دارد و به نفی غایت هنر برای هنر که اساس تفکر در هنر مدرن است میپردازد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است هنر برای کوماراسوامی رهنمون مخاطب برای غایتی دیگر بر مبنای فعل عقل است و بهمثابهی وسیله است که این امر را تسهیل مینماید. کوماراسوامی هنر را تجسّم فرم از پیش تصوّر شده در قالب مادّی میداند و آن را در سیطرهی سنّت در خدمت غایات معنایی و کارکردی میشمارد. در مقابل آن، از آثار و تبعات شعار «هنر برای هنر» در دنیای مدرن به این اشاره دارد که پرسش از موضوع و مضمون، اثر را بیمعنا میکند؛ همچنین مذاق عموم مردم به دنبال هنر معناگرا و غایتمند است. روش تحقیق در این مقاله به شیوهی توصیفی–تحلیلی صورت گرفته و گردآوری اطلاعات در این نوشتار با بهره از منابع کتابخانهای انجام پذیرفته است.
Many thinkers consider art as a means to perceive the truth and it is the way to achieve the highest human knowledge and epistem, And a kind of epistem that access to it with other means and equipment is impossible.Coomaraswamy is one of the thinkers who co-opt this idea. Ananda Coomaraswamy, a thinker of traditionalism, has discussion the concept and meaning of art in his writings. The "art for art" doctrine is one of the most important concepts that Ananda Coomaraswamy has been discussing based on his aesthetic and semantic principles. He has defined art's ultimate goal in traditional attitude. This paper aims to determine the doctrine of art for art based on Ananda Coomaraswamy's idea And by expressing the concept of art from Coomaraswamy's idea, proposes the means of differentiating the meaning of art into a traditional and modern approach. The hypothesis of the article is that based on Coomaraswamy's idea, art in the traditional attitude has a goal other than itself, and negates the ultimate purpose of art for art, which is the basis of thinking in modern art. Research findings suggest that Art for Coomaraswamy guides the audience for another purpose based on reason and it's as a means that it facilitates. Coomaraswamy considers art as the embodiment of a pre-conceived form in material and it dominated by tradition and serve it ends considers the meaning and function. In contrast, the effects of the slogan "Art for the Art" in the modern world indicate that the question of the subject and theme makes the work of art meaningless. Also, people's interest in semantic and endemic art is greater. The method of research in this paper has been descriptive-analytic and the data collection is done based on a documentary study.
خلاصه ماشینی:
افتراق معناي هنر در نگرش سنتي و مدرن از ديدگاه کوماراسوامي 2 1 رضا عليپور 3 غلامعلي حاتم 4 اسماعيل بنياردلان 5 ايرج داداشي چکيده بسياري از انديشمندان ، هنر را وسيله اي براي ادراک حقيقت ميدانند و مجرايي براي رسيدن به عاليترين شناخت و معرفت قابل حصول بشر و نوعي از معرفت که دست يابي بدان با ابزار و وسايل ديگر محال است .
آموزه ي «هنر براي هنر»، يکي از مهم ترين مفاهيمي است که آناندا کوماراسوامي بر اساس اصول زيباشناسانه و معناگرايانه ي خويش ، به بحث در خصوص آن پرداخته و غايت هنر را در نگرش سنتي تعريف نموده است .
فرضيات مقاله بر اين استوار است که از منظر کوماراسوامي هنر در نگرش سنتي، غايتي غير از خودش دارد و به نفي غايت هنر براي هنر که اساس تفکر در هنر مدرن است ميپردازد.
در مقابل آن ، از آثار و تبعات شعار «هنر براي هنر» در دنياي مدرن به اين اشاره دارد که پرسش از موضوع و مضمون ، اثر را بيمعنا مي کند؛ همچنين مذاق عموم مردم به دنبال هنر معناگرا و غايت مند است .
کوماراسوامي از توماس آکويناس نقل ميکند که : «در نگرش سنتي ما به هنر،در هنرهاي عاميانه و هنر مسيحي و شرقي، ميان «هنر زيبا و بيمصرف »، و دست ساخته هاي کاربردي تمايز اساسي وجود ندارد» (کوماراسوامي، ١٣٩٣: ٤٩).
وي که هنر سنتي را در خدمت غايات معنايي و کارکردي ميداند، از آثار و تبعات شعار «هنر براي هنر» در دنياي مدرن به اين اشاره دارد که پرسش از موضوع و مضمون اثر را بيمعنا ساخته و صرف لذت مندي يا خودابرازي هنرمند را به عنوان قبله توليدات هنري درآورده است .