چکیده:
در سال های اخیر میان پژوهش های نقد ادبی، علم هرمنوتیک گرایشی بود که توجه ناقدان
زیادی ازجمله ماخر، دیلتای، هایدگر، گادامر و ... را به خود جلب کرد . هرمنوتیک مبنی بر
تفسیر و تاویل است و نقش موثّری در فهم راز متون، کنش ها، رویدادها، حالات، افعال ، لحن،
صدا، نگاه و اشارات دارد . پیدایش هرمنوتیک در آغاز کمک شایانی به تاویل کتب دینی و
مقدس کرد ولی رفته رفته در آثار ادبی و عرفانی (کهن-معاصر) نیز نمود پیدا کرد . داستان
یکی از شاهکارهای ادب یات قرن بیستم نوشته نویسنده شهیر فرانسوی « شازده کوچولو »
است، درون مایه این داستان تخی لی، مبنی بر نماد است، برا ی « آنتوان دو سنت اگزو پری »
دستیابی به م فاهیم واقعی و دقیق داستان و پرده برداری از معناهای نمادین، مناسب ترین راه
بهره بردن از مولفه های هرمنوتیک در تفسیر و تاویل متون است، به این خاطر که هرمنوتیک
درک شخصیت ها، درک آنچه در ذهن مولف گذشته، واکاوی افعال و اعمال شخصیت ها و... را
سهولت می بخشد.
خلاصه ماشینی:
این حکم را نمیتوان برای همه متون صادر کرد، چهبسا نویسنده زبردستی که با ترکیببندی، به تقویت داستان خویش کمک کرده است، برای پردهبرداری از امور پوشیده و مبهم ملزم به رسیدن به درجهای از فهم میشود که از این طریق بتواند به معنای نهانی متن دست یابد؛ زیرا هر کلمه در متنی که قرار میگیرد، معنای خاصی به مخاطب القا میکند، ممکن است همان کلمه خارج از آن متن، یا نسبت به مخاطب دیگر معنای جدیدی داشته باشد.
تاکنون به چندین زبان زندۀ دنیا ترجمهشده است، عبور از لایههای ظاهری و رسیدن به معنای واقعی در این داستان نیازمند توضیحی صریح است، متنی که اساس کار نگارنده بوده ترجمهای از متن اصلی داستان است، ترجمه یکی از روشهای تحلیل هرمنوتیکی است ولی بااینوجود بازهم قسمتهایی از متن را لازم است گاهی برخی قسمتهای متن را با صدای بلند برای خود یا دیگری خواند و تا اینکه موقعیتهای مبهم آشکار گردند تا جایی که معنای واقعی رخ بنماید برای شناخت زمینۀ اصلی متن لازم است به یکی از سفرهای اگزو پری اشاره شود؛ در سال 1935 سنت اگزو پری در قطاری که او را به مسکو میبرد با زنوشوهری کارگر آشنا میشود که به قول خودش بانی هستۀ اولیه چهرۀ شخصیت اصلی داستانی شد که هنوز نه نوشته بود نه فکر نوشتن آن را داشت سفر شخصیت اصلی داستان بهمنظور شناخت پدیدههایی است که اطرافش به وقوع میپیوندد، سفر شازده کوچولو به زمین سفری هدفمند و تلاشی بیوقفه برای رسیدن به هدفش است، این شناخت مفسر را از ورطه بیراهی نجات میدهد و یاریرسان وی، در فهم و درک ماجرا میشود.