چکیده:
علاقهی صادق هدایت به درنگ در تاریخ و فرهنگ بشری در بسیاری از گفتهها و نوشتههای او بازتاب یافته است. از همین رو در بیشتر آثارش بهگونهای آشکار یا پنهان، سایهای از تاریخ زندگانی انسان را میتوان یافت. در مقالهی پیش رو نشانههای تاریخی در یک اثر بررسی نشده، بلکه برای نخستین بار، نشانههای یک مسیر ممتد از مراحل گوناگون حیات بشری در شانزده اثر هدایت بازشناسی شده است. بر پایهی این واکاوی، «افسانه آفرینش»، «پدران آدم»، «نمک ترکی»، «تاریکخانه»، «بوف کور»، «آفرینگان»، «آتشپرست»، «تخت ابونصر»، «پروین دختر ساسانی»، «آخرین لبخند»، «مازیار»، «سایه مغول»، «توپمرواری»، «حاجی آقا»، «فردا» و «س. گ. ل. ل» بررسی شده که هر یک به بخشی از مراحل پیشگفته اشاره دارند؛ و در مجموع خط ممتدی را از ابتدای تاریخ بشر تا انتهای آن ترسیم می-کنند. اگر چنین انگارهای پذیرفته شود، بر پایهی آن میتوان از نظمی تسلسلیافته در آثار داستانی صادق هدایت سخن گفت که رویکردی تاریخمدار را دنبال میکند.
To be reflected The Attachment of sadegh hedayat to delay in the mankind’s history and culture in the many of his effects and maxims. Hedayat has tendency to division of chronological and periods of history in the his effects, minimum to the two reasons. The first to reason his Attachment to the history and second, to mind terms of chronological which in that to be current history Romans Don’t in this article, history indications in an effect, rather become to recover for the first time, indications of one extended way of periods of mankind’s history in the sixteen sadegh hedayat’s effects. in the base, Afsane – ye – afarinesh, pedaran – e – adam, namak _ e – torki, tarikkhaneh, boof – e – koor, afarinegan, atash parast, takht – e – abounasr, parvin dokhtar – e – sasan, akharin labkhand, maziar, sayh moghol, topmorvari, haji agha, farad, singelele, to organize this periods.
خلاصه ماشینی:
هدايت ، در داستان «پدران آدم » فرصتي دوباره مي يابد تا با تکيه بر ديدگاه هاي تکامل گرايان ، به نيمة نخست حيات انسان ميمون ها در دوران سوم زمين شناسي اشاره کند که هماهنگ با تصويري است که برخي از ديرينه شناسان از حيات ابتدايي بشر به دست داده اند: ميليون ها قرن از عمر زمين مي گذشت و زمين در کوره راهي که به دور خورشيد براي خودش پيدا کرده بود مي چرخيد.
از قلة کوه دماوند پيوسته دود و بخار خاکستري رنگي بيرون مي آمد که شب ها به شعله هاي نارنجي تبديل مي شد و عکس آن روي سطح آب آرام درياچه دور آن منعکس مي گرديد، روي کوه ها و دره هاي مشرف به درياچه از جنگل هاي انبوه با درخت هاي تنومند بزرگ پوشيده شده بود و در زير شاخة اين درخت ها جانوران درنده و چرنده و ميمون هاي بزرگي که تازه به آنجا کوح کرده بودند زندگي مي کردند خانواده هاي گوناگون و ناشناس ميمون هاي کلان شبيه به آدميزاد يا (آدم ميمون ) حلقه اي را تشکيل مي داد که نژاد انسان را به ميمون متصل مي کرد (هدايت ، ب ، ١٣٥٦: ٩٩).
روند تاريخ در داستان هاي هدايت تا «آفرينگان » به سير خود ادامه مي دهد که آيين مغان و زردشتيان را در تدفين استوداني به تصوير مي کشد، در اين ميان ، «آتش پرست » با شاخصه هاي بيشتري به روايت دوره هخامنشي مي پردازد: وقتي که در جنوب ايران بودم و در پرسپوليس کاوش مي کردم يک شب رفيقم کست ناخوش بود.