چکیده:
گذر از پدیدار رنگ به معنا، فرایندی است که از دیرباز تاکنون نزد متفکران متعدد با سویههای فکری متفاوت مطرح بوده است. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش شکل گرفت که صرفنظر از قصد مولف و وجه بیانگری اثر، اگر مخاطبی به آراء علاءالدوله سمنانی در مورد تجلیات انوار رنگی آگاه باشد، در مواجهه با یک اثر هنری چگونه آن اثر را خوانش میکند؟ از این رو با بهرهگیری از روش پدیدارشناسی هرمنوتیک هانری کربن به تحلیل آراء علاءالدوله سمنانی در این باره میپردازد و با ماحصل این بررسی و با روش توصیفی ـ تحلیلی، رنگهای یک اثر هنری را مورد نقد یا خوانش مخاطبمحور قرار میدهد و در نهایت به این نتیجه رهنمون میشود که هنگامیکه یک اثر هنری بر مبنای آراء سمنانی مورد قضاوت قرار میگیرد، میتوان از مشاهدة محض گذشت و به نوعی شهود شخصی دست یافت که در مورد نمونة مطالعاتی این نوشتار، نتیجة شهود بدین قرار است که مقبرهپوشی که با این نظام و رنگها طراحی و تولید شده، به طور تمثیلی نمایانگر بخشی از سفر روحانی انسان به سوی پروردگار است که از پیش در جریان بوده و گویی مدتی با حیات جسمانی انسان به وقفه افتاده و با گذشتن از جسم دوباره آغاز میشود.
Moving from color to meaning is a process that has been discussed by many thinkers with different intellectual backgrounds. This article seeks to answer the question that in a semantic triangle consisting of audience, author, and work of art and regardless of author's intention, if an audience is aware of Ala ud-Daula Simnani's views on the manifestations of colored lights, how will he/she analyze a work of art? By using the method of hermeneutic phenomenology of Henry Carbon, it is attempted to analyze the theory of Ala ud-Daula Simnani, and then, to examine the colors of a work of art based on the descriptive-analytical method. The results show that when a work of art is judged on the basis of Simnani's ideas, we can go beyond mere observation and obtain a kind of personal intuition. As a case study, the colors and design of a tomb-cover, were examined. This work of art represents, allegorically, a part of the spiritual journey of man to Lord that is already underway, as if he/she has been interrupted for some time by his/her physical life and has begun to pass through the body.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله در پي پاسخ به اين پرسش شکل گرفت که صرف نظر از قصد مؤلف و وجه بيانگري اثر، اگر مخاطبي به آراء علاءالدوله سمناني در مورد تجليات انوار رنگي آگاه باشد، در مواجهه با يک اثر هنري چگونه آن اثر را خوانش ميکند؟ از اين رو با بهره گيري از روش پديدارشناسي هرمنوتيک هانري کربن به تحليل آراء علاءالدوله سمناني در اين باره ميپردازد و با ماحصل اين بررسي و با روش توصيفي ـ تحليلي، رنگ هاي يک اثر هنري را مورد نقد يا خوانش مخاطب محور قرار ميدهد و در نهايت به اين نتيجه رهنمون ميشود که هنگاميکه يک اثر هنري بر مبناي آراء سمناني مورد قضاوت قرار ميگيرد، ميتوان از مشاهدة محض گذشت و به نوعي شهود شخصي دست يافت که در مورد نمونۀ مطالعاتي اين نوشتار، نتيجۀ شهود بدين قرار است که مقبره پوشي که با اين نظام و رنگ ها طراحي و توليد شده ، به طور تمثيلي نمايانگر بخشي از سفر روحاني انسان به سوي پروردگار است که از پيش در جريان بوده و گويي مدتي با حيات جسماني انسان به وقفه افتاده و با گذشتن از جسم دوباره آغاز ميشود.
Henry Corbin پرسشي که به اين نوشتار در راستاي رسيدن به هدفش جهت مي دهد، بدين قرار است که : اگر مخاطبي به آراء علاءالدوله سمناني در مورد تجلّيات انوار رنگي آگاه باشد، در مواجهه با يک اثر هنري چگونه آن اثر را خوانش ميکند؟ اهميت چنين مطالعه اي از آن روست که با توجه به گنجينه غني و عظيمي که از آراء عرفاني در فرهنگ ايراني و اسلامي وجود دارد، تاکنون آن گونه که بايد، به عنوان مبنايي براي نقد مخاطب محور، بدان توجه نشده است .