چکیده:
دولتها برای تأمین مخارج خود از منابع مختلف درآمد تحصیل میکنند. یکی از مهمترین منابع درآمدی دولتها مالیات است. مالیات با روش و انواع مختلفی وضع میگردد که یکی از انواع آن مالیات بر ارزش افزوده است. مالیات بر ارزش افزوده (VAT) به عنوان روش جدید اخذ مالیات با ایجاد یک پایة مالیاتی گسترده، در بسیاری از کشورها مورد توجه قرار گرفته است.مالیات بر ارزش افزوده نوعی مالیات چند مرحلهای است که به کالاها و خدمات تعلق میگیرد و منظور از آن اخذ مالیات از اضافه ارزش کالاهای تولید شده یا خدمات ارائه شده در مراحل مختلف تولید و توزیع است که در هر مرحله به صورت درصدی جدا از قیمت اخذ میشود.به عبارت دیگر مالیات بر ارزش افزوده نوعی مالیات بر قیمت فروش است که بار مالیاتی آن بر دوش مصرفکننده نهایی است و از ارزش افزوده بنگاهها، یعنی تفاوت بین عایدی ناشی از فروش کالاها و خدمات و کل هزینههایی که بابت خرید نهادههای تولیدی (به جز نیروی انسانی) پرداخت شده، دریافت میشود. دو روش کلی برای محاسبه مالیات بر ارزش افزوده وجود دارد که عبارتند از: روش تجمعی و روش تفریقی. هر یک از روشهای تجمعی و تفریقی، خود به دو شیوه مستقیم و غیرمستقیم دسته بندی میشوند.از نگاه دیگر، مالیات بر ارزش افزوده را میتوان به دو روش بر مبنای اصل مبدأ و مقصداجرا کرد.بر اساس نحوه منظور کردن خرید کالاهای سرمایهای در پایه مالیات بر ارزش افزوده، میتوان این مالیات را با سه مبنای مختلف معرفی نمود که عبارتند از: مالیات بر ارزش افزوده بر مبنای تولید ناخالص ملی (نوع تولیدی)؛ مالیات بر ارزش افزوده بر مبنای تولید خالص ملی (نوع درآمدی)؛ و مالیات بر ارزش افزوده بر مبنای مصرف (نوع مصرفی). در کشور ایران نیز به منظور اصلاح ساختار مالیاتی، قانون مالیات بر ارزش افزوده از نیمه دوم سال 1387 به اجرا گذاشته شده است. از آنجا که تاکنون این قانون به صورت آزمایشی اجرا شده و لایحه تبدیل آن از قانون آزمایشی به قانون دائمی در دست بررسی است، مطالعه آثار مالیات بر ارزش افزوده بر متغیرهای کلان اقتصادی اهمیتی ویژه دارد. بر همین اساس، در این مقاله اثرات اجرای قانون آزمایشی مالیات بر ارزش افزوده بر متغیرهای کلان اقتصاد ایران شامل تورم، تولید ناخالص داخلی و مصرف مورد بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق از نوع کمّی است و با استفاده از یک الگوی تعادل عمومی قابل محاسبه (CGE) انجام شده است. این روش یکی از روشهای تحلیل کمّی است که برای بررسی دامنة وسیعی از موضوعات سیاستی از جمله سیاستهای مالیاتی، انعطافپذیر است و میتواند چارچوب جامعنگری را برای بررسی آثار همه جانبة سیاستها فراهم نماید. مدل مورد استفاده در این مقاله، مدل استاندارد تعادل عمومی قابل محاسبة ارائه شده توسط لافگِرن و همکاران (2002) است. این مدل یکی از معروفترین مدلهای CGE است که به صورت استاندارد طراحی شده است. معادلات این مدل به چهار بخش یا بلوک تقسیم می شوند که عبارتند از: بلوک قیمت، بلوک تولید و تجارت، بلوک نهادها و بلوک قیدهای سیستم. البته تعدیلات لازم در معادلات مدل استاندارد به منظور هماهنگی آن با اقتصاد ایران صورت گرفته است. در مدل تعادل عمومی قابل محاسبه، معمولاََ منبع اطلاعات، ماتریسی است که آن را ماتریس حسابداری اجتماعی (SAM) مینامند. ماتریس حسابداری اجتماعی، ماتریس مربعی است که هر حساب در محل برخورد یک سطر و ستون قرار گرفته است. این ماتریس اطلاعات عددی اقتصاد را به طور جامع مورد بررسی قرار میدهد. آخرین ماتریس حسابداری اجتماعی ایران مربوط به سال 1390 است که در سال 1394 توسط مرکز پژوهشهای مجلس تهیه شده است، که در مقاله حاضر از این ماتریس به عنوان منبع اطلاعات استفاده میشود. فعالیتهای اقتصادی به هفت بخش: کشاورزی، نفت، معدن، صنعت، انرژی، ساختمان و خدمات تقسیم شده است. تحلیل سیاستی در قالب دو سناریو انجام شده است که عبارتند از اعمال مالیات بر ارزش افزوده با نرخ 6% و 9%. در هر دو سناریو، نرخ مالیات بر ارزش افزوده در بخش کشاورزی صفر در نظر گرفته شده است. نتایج به دست آمده نشان میدهد که اجرای مالیات بر ارزش افزوده در ایران موجب افزایش تورم، کاهش تولید ناخالص داخلی و کاهش مخارج مصرفی خانوارها میگردد.
Governments mainly obtain income from a variety of sources so as to support their expenditures. Among them, receiving tax from goods and services is one of the most important sources of governments’ revenues. The Value Added Tax (VAT) has been thus considered in many countries around the world as a new tax method by creating a massive tax base. The VAT, as a multi-step tax applied on goods and services, is the taxation on the added value of the produced goods or provided services at the various steps of production and distribution. It is, indeed, obtained as a percentage of the price in each step in which the burden of taxation is on the final consumer. In effect, this tax is derived from the added value of firms as the difference between the earnings from the sale of goods and services and the total costs incurred in purchasing production inputs, excluding human resources. There are two general methods for calculating the VAT: cumulative and subtractive. Each of the cumulative and subtractive methods is, in turn, categorized in two ways: direct and indirect. On the other hand, the VAT can be applied in two different ways based on the principle of origin and destination. Depending on how the capital goods are purchased, in the base of VAT, this tax can be introduced in three different bases: the VAT on the basis of gross domestic production (production type); the VAT on the basis of net domestic production (income type); the VAT on the basis of consumption (consumption type). In Iran, in order to reform the tax structure, the VAT law has also been implemented experimentally since the second half of 2008, and many legal efforts have been made to convert it from an experimental legislation to a permanent one. The study of the effects of VAT on the macroeconomic variables has, thus, special importance. Accordingly, this paper investigates the implementation effects of the experimental law of VAT on the macroeconomic variables of Iran including inflation, Gross Domestic Production (GDP) and consumption. This quantitative research was, indeed, performed using a Computable General Equilibrium (CGE) model (Lafgren et al., 2002) which is often applied to examine a wide range of policy issues including tax policies. It can, in turn, provide a comprehensive framework for examining the effects of such policies. This model’s equations were divided into four sections or blocks including price block, production and trade block, institution block, and system constraint block. Moreover, the necessary modifications were made to the standard model equations to align it with the Iranian economy. In the CGE model, the data source is usually a matrix called the social accounting matrix (SAM). SAM, indeed, as the square matrix where each account is placed in a row and column collision, examines the numerical information of the economy comprehensively. The last Iranian social accounting matrix is related to the year 2011, which was prepared by the Islamic Parliament Research Center of Iran in 2015. This matrix was, thus, used as a source of data in this paper. The economic activities were, then, divided into seven sectors as agriculture, oil, mining, industry, energy, buildings, and services. Policy analysis was, in turn, conducted in two scenarios including the VAT at the rate of 6% and 9%. In both scenarios, the VAT rate in the agricultural sector was set to zero. The results showed that the implementation of the VAT in Iran increased inflation, which, in turn, led to a decrease in the GDP and household consumption expenditure.
خلاصه ماشینی:
بر همين اساس ، در اين مقاله اثرات اجراي قانون آزمايشي ماليات بر ارزش افزوده بر متغيرهاي کلان اقتصاد ايران شامل تورم ، توليد ناخالص داخلي و مصرف مورد بررسي قرار گرفته است .
واژه هاي کليدي: ماليات بر ارزش افزوده ، ماتريس حسابداري اجتماعي(SAM)، الگوي تعادل عمومي قابل محاسبه (CGE)، تورم ، توليد ناخالص داخلي (GDP) ١- مقدمه بي گمان اهميت و تأثير ماليات در حيات و چرخه ي اقتصادي کشور بر کسي پوشيده نيست و همه ي اقتصاددانان دنيا بر اين باورند که درآمدهاي مالياتي از مطمئن ترين درآمدهاي دولت است .
دوم ، ساختار معادلات در نظر گرفته شده در اين 1 Computable General Equilibrium (CGE) 2 Social Accounting Matrix (SAM) تحقيق و بستارهاي ٣ آن ، و همچنين تعداد بخش هاي اقتصاد (هفت بخش ) و تفکيک آن با مطالعات قبلي متفاوت است .
به عبارت ديگر ماليات بر ارزش افزوده نوعي ماليات بر قيمت فروش است که بار مالياتي آن بر دوش مصرف کننده نهايي است و از ارزش افزوده بنگاه ها يعني تفاوت بين عايدي ناشي از فروش کالاها و خدمات و کل هزينه هايي است که بابت خريد نهاده هاي توليدي (به جز نيروي انساني پرداخت شده ) دريافت ميشود (٢٠٠١ ,Komijani &Aghaei ).
چنانچه ملاحظه ميشود ديدگاه مصرفي داراي کمترين پايه مالياتي است و به عنوان ماليات عمومي بر مصرف تلقي ميشود؛ از اين رو، اين نوع از ماليات بر ارزش افزوده به طور گسترده اي در کشورهاي عضو جامعه اروپا و بسياري از کشورهاي در حال توسعه از جمله ايران مورد استفاده قرار گرفته است (,Gholami .