چکیده:
علامه محمدتقی جعفری (رضوان الله تعالی علیه) از جمله عالمان زمانشناس است که در کشاکش مناقشات نیروهای مذهبی و غیرمذهبی درباره بافت آزادی در بین انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی به تأملات فلسفی مهمی پرداخته است. مهمترین پرسشی که او دراینباره دارد، آن است که آزادی از منظر ادله عقلی و درون نصی در برابر آنچه در غرب به آزادی مثبت و منفی بیان میشود، چیست و بر چه قلمروهایی دلالت دارد؟ او با تفاوتنهادن میان سه مفهوم «رهایی»، «آزادی» و «اختیار» تلاش میکند آزادی را «اختیار شایسته» تعریف نماید و فضاهای چنین تعریفی را در چند قلمرو آزادی عقیده، آزادی بیان تبیین نماید. علاوه بر این او کوشیده است محدودیتهای نظری و عملی این آزادی را بررسی و راهی به سوی تحقق آن در جامعه دینی فراهم آورد. در پایان این مقاله مؤلف میکوشد امکانات و مشکلات رویکرد علامه جعفری به آزادی گفته شده را بررسی کند تا شاید برای اکنون ما به کار آید.
Allameh Mohammad Taqi Jafari is one of the chronological scholars that he has made important philosophical reflections on the conflict between religious and non-religious forces about context of freedom between the Parliamentary Revolution and the Islamic Revolution. His most important question is: What is freedom in terms of rational and traditional reasoning against what is expressed in the West as positive and negative freedom? And what area it implies? He by distinguishing between the three concepts of "emancipation", "freedom," and "authority", It seeks to define freedom as 'rightful authority' and to explain the spaces of such definition in several areas of freedom of opinion and freedom of expression. In addition, he has attempted to examine the theoretical and practical limitations of this freedom and to provide a way for it to be realized in the religious community. At the end of the article, the author seeks to examine the possibilities and difficulties of Allameh Jafari's approach about freedom, until perhaps we can work for now.
خلاصه ماشینی:
اين درجه از آزادي با حالـت رهـايي خيلـي متفـاوت اسـت ؛ زيرا انسان در اين درجه آزادي از شخصيت خود در اجراي توانايي بر دو قطب مثبـت و منفي کار يا ترک کاري بهره برداري ميکند (همو، ١٣٧٧، ص ٤٠٣)؛ ازاين رو از نظـر علامـه جعفري «آزادي يعني شما قيد و شرطي نداريد و بعد از اين ، توانـايي انتخـاب و گـزينش داريد»؛ اما اين تعريف از آزادي از نظر ارزش ها ساکت است ؛ يعني توانايي اين را داريـد که «الف » را يا «ب » را يا «ج » را و...
از نظر علامـه غـرب تا مرحله پيش از اختيار پيش ميآيد و به مرحله انتخاب شايسـته اهميـت نميدهـد و در همان مرحله دوم يعني آزادي متوقف ميشود؛ چيزي که حتي از منظر برخـي فيلسـوفان غربي مثل وايتهد نيز مورد انتقاد قرار گرفته است : متأسفانه با همين مفهوم آزاديهاي خيالي که يک لـذت ابتـدايي دارد، چـه حقايقي که از دست بشر دارد فوت مي شـود.
از نظر ايشان ، آزادي بيان معقول با درنظرگـرفتن دو اصل مورد استفاده قرار ميگيرد: نخست آنکه هر گونه انديشـه و بيـان در عرصـه علـوم تجربي آزاد است ؛ ديگر آنکه در عرصه علوم انساني، نظارت و تحقيق انسان هـاي عـادل و آگاه بر آزادي انديشه و بيان اهميت و ضـرورت دارد.
محدوديت هاي آزادانديشي از نظر علامه جعفـري اگر کسي ادعـا کنـد کـه آزادي انديشـه از مختصـات اسـلام اسـت ، حرف گزافي نزده است .