خلاصه ماشینی:
"49) سعید حمدیان نیز در بررسی مبسوط خود از اندیشه و هنر فردوسی،وقتی از خصیصهی کتابی شاهنامه سخن میگویند بیشتر بر شبیهپردازی کنایی شخصیتها انگشت میگذارد،و آن را کنایتی قلمداد میکند که چندان صریح نیست اما خوانندهی آگاه میتواند بر آن وقوف یابد«نوعی کنایه قابل مشاهده): «مراد از این ویژگی ایجاد روح سنجش و خاصیت تداعی میان برخی رویدادها،اشخاص و موضوعات از طریق شباهت و تقارن است بدین انگیزه که خوانندهی شاهنامه نسبت به پارهای از مسائل عصر فردوسی و یا دورههایی که مقصود فردوسی است وقوف یابد بیآنکه مطلبی بهطور صریح و مستقیم در باب آنها گفته شده باشد».
برخورد طعنآمیز این فصول با روایتهای مورد بحث،ابزاری برای فاصلهگذاری رویدادهای داستان محسوب میشود تا به یاری آن تأکید شود که محتوای افسانهای اثر برخلاف زندگی واقعی بهطور خودپوی و تحت تأثیر نیروی درونی جریان نمییابد بلکه مهار آن به دست نویسنده است که قصد ندارد آن را به ما بیاوراند،بلکه میخواهد ما ببینیم که به یاری آنچه میکند.
اما به گمان من هر نوع مطالعهی تطبیقی در مقایسهی میان چندپارهنویسی رمانتیکهای آلان و روش روایتی مثنوی به شناخت ما از ساخت(بیساخت) روایتگری آن یاری میرساند که کمک میکند که این نظام بینظام را،که خواننده باید در فعالیتی تأویلی جهت تفسیر پیوندهای پنهاناش،کل هم پیوند آن را بازسازی کند،به الگویی برای زندگی بدل کنیم، و به کمک آن بینشی نسبت به ماهیت متناقضنمای واقعیت به دست آوریم."