چکیده:
در سلسله مقالات آکادمیک که در آنها نظریات عقلا و نظرهای عقلی مطرح می شود در این مقاله به عنوان آخرین مقاله آکادمیک نظر نویسنده بیان می شود. با آنکه اخلاق در همه عرصه های مدیریت نقش ایفا می کند ولی از آنجایی که تاثیر اخلاق در رفتار نقش بسزایی دارد جایگاه ویژه آن در رفتار سازمانی بیان می شود. از طرفی دیگر در علوم مدیریت آکادمیک در عرصه رفتار از روانشناسی نیز در راستای اصلاح رفتار استفاده می شود و نسبت استفاده از روانشناسی از علم اخلاق بیشتر بوده است به گونه ای که گاهی اخلاق کنار گذاشته شده است. بنابراین در این مقاله فرق روانشناسی و اخلاق مورد توجه قرار گرفت. به نظر نویسنده اگر روانشناسی بتواند از علم اخلاق در هدف و ارزش الگو بگیرد می تواند مفید فایده باشد و با دست آوردهایش در راستای اخلاق برای اصلاح و ارتقاء رفتار مثمر ثمر واقع شود. اگر روانشناسی از علم اخلاق واقعی تبعیت نکند خیلی اوقات نه تنها مفید نیست بلکه بسیار مضر هم هست.
از طرفی مکاتب و روشهای مختلف اخلاقی وجود دارد منظور از اخلاق واقعی در این مقاله بررسی قرار گرفته است.علت اینکه مدیران به خصوص مدیران سطح عالی در اداره سازمان نه تنها باید متخلق به اخلاق حسنه باشند بلکه باید برمسایل و مکاتب اخلاقی تسلط داشته باشندبیان شده است. امت مهدوی یعنی امتی که با پیرو از مهدی یعنی کسی که خود هدایت شده است و پیروی از او سبب هدایت آنها می شود. این امت باید دارای ارزشهای بالایی در قالب اخلاق باشد. آن هم اخلاق واقعی از طرف خالق هستی تا از لحاظ اطمینان و ضمانت اجرایی کامل بوده و اهالی سازمان را به کمال انسانی رهنمون نماید.
خلاصه ماشینی:
از طرفی دیگر در علوم مدیریت آکادمیک در عرصه رفتار از روانشناسی نیز در راستای اصلاح رفتار استفاده می شود و نسبت استفاده از روانشناسی از علم اخلاق بیشتر بوده است به گونه ای که گاهی اخلاق کنار گذاشته شده است.
چون علم روانشناسی در خلاء علم اخلاق واقعی می خواهد خود را در عرصه های مدیریت جا کند ولی نتوانسته است برای همین اشاره ای به برخی مسایل در مورد علم روانشناسی هم خواهیم داشت.
آیا این کار شدنی است و اینکه فرق روانشناسی با اخلاق چیست؟ و نحوه استفاده این دو علم در رفتار سازمانی چگونه باید باشد؟ این مسایل در مورد بررسی قرار خواهیم داد.
روانشناسی در خدمت اخلاق از آنجایی که علم اخلاق رابطه انسان با هستی و به خصوص خالق هستی که پیدایش و بقای هستی از او است را روشن می کند و همچنین صفات و کرداری که در دو عالم سبب ارتقاء انسان به کمال می شود را روشن می کند بنابراین در بعد ارزشی باید از آن استفاده کرد.
اما باید دانست که روانشناسی از اخلاق بی نیاز نیست چون اگر اخلاق دینی نباشد از برخی دست آوردهای روانشناسی بر علیه بشر نیز می توان استفاده کرد که این کار را شیاطین انس می کنند و همچنین روانشناسی بدون اخلاق تک بعدی است و نیاز بشر را در ابعاد زیادی نمی تواند تامین کند.
زیرا اولا انسانها به تنهایی محدود هستند و از طرف دیگر اغراض هوا پرستانه در آنها وجود دارد و وسوسه شاطین را هم که به آن بیافزاییم این انسان نمی تواند علم اخلاق واقعی را تدوین کند.