چکیده:
فیلسوفان مسلمان همچون فارابی در آثار گوناگون خود به هنر و کارکردهای سیاسی و اجتماعی و اخلاقی آن توجه داشته اند. در آثار اندیشمندان معاصر مانند مرتضی مطهری، محمدتقی جعفری و جوادی آملی نیز مطالب قابل توجهی به چشم می خورد که بتواند مبنای یک نظریه هنر و زیبایی قرار گیرد.
در نظریه هنر فاضله فارابی هنرمند در طبقه دوم مدینه فاضله و حامل حقایق دینی و سعادت معقول است. این به معنای نفی ویژگی های زیباشناختی و خلاقیت هنری نیست، بلکه همه ارزش های هنری پیش فرض هنر بودن هنر فاضله است. نظریه هنر فاضله فارابی از محاکات صور حسی و خیالی تا محاکات معقولات یا رهیافت هنرحکمت را شامل می شود. هنر سرگرمی با توجه به لزوم آن در مسیر سعادت غایی در حدود و اندازه های معینی مورد قبول فارابی است.
در آثار متفکران معاصر نیز مراتب مختلف زیبایی و هنر نفی نمی شود، بلکه تاکید می شود که زیبایی و هنر منحصر در انواع حسی و مادی و حتی زیبایی فکری نیست و شامل زیبایی معقول هم می شود. به عنوان نمونه مطهری در مقدمه داستان راستان به رهیافت هنرحکمت و انتقال معارف به جامعه توجه داشته غفلت از آن را به عنوان بیماری اجتماعی یاد می کند.
خلاصه ماشینی:
در آثار اندیشمندان معاصر مانند مرتضی مطهری، محمدتقی جعفری و جوادی آملی نیز مطالبی قابلتوجه در این رابطه به چشم میخورد که میتواند مبنای یک نظریۀ هنر و زیبایی قرار گیرد.
هنرمندان چه جایگاهی در جامعه دارند؟ رابطۀ آنها با حکومت چگونه تعریف میشود؟ آیا هنر برای اغراض سیاسی میتواند همچنان هنر انگاشته شود یا هنر نباید هیچ نسبتی با سیاست و دولتمردان داشته باشد؟ ارتباط هنر با مسائل فلسفی و نیز معارف دینی چیست؟ رابطۀ هنر با سرگرمی، لذت و تفریح چگونه است؟ فارابی از یکسو آثار سیاسی و اجتماعی مانند آرای اهل مدینۀ فاضله، سیاسة مدنیة و فصول منتزعة دارد و از دیگرسو آثار هنری مانند موسیقی کبیر نگاشته است.
به دنبال بحث از غایات هنر، پرسشهای زیر نیز جواب داده خواهد شد: آیا هنر با هدف تولید لذت یا سرگرمی در نظریۀ حکمای مسلمان جایگاهی موجه دارد؟ یا هنرمند باید صرفاً در پی محاکات و انتقال مفاهیم جدی و عقلی و مانند آن باشد؟ واژۀ محاکات توسط ابوبشر متیبنیونس در ترجمۀ فن شعر ارسطو به کار رفته است.
مرتضی مطهری این رهیافت را در کتاب فلسفۀ اخلاق ارایه داده و بحث از زیبایی معقول را مطرح نموده که ثمرۀ آن توجه به هنر به مثابه محاکات معقول است.
در نظام فکری فارابی، هنرمند به معنی عام با عنصر تخییل سر و کار دارد و هنر در مدینۀ فاضله، هنری است که سعادت معقول را توسط صور حسی و خیالی به ذهن جمهور انتقال میدهد.