چکیده:
ادبیات عرفانی دارای جایگاه خاصی است، بخصوص مثنوی معنوی شباهت به معجزهای والا در هنر و ادبیات دارد. مولانا با بیانی زیبا وبه کارگیری تمثیل با شگردهای گوناگون درقالب تشبیه، استعاره، تلمیح، کهن الگوها و ... به تبین مفاهیمعرفانی وحدت وجود در مباحثی چون فنای ذات، صفات وفنای فی الله، با اهداف گوناگونی به نوعی به استدلال مفاهیم وحدت پرداخته است، تا ذهن را ازحکمی در مورد چیزی، به حکمی در مورد چیزی دیگر، به دلیل مشابهتی که میان آن دو مقوله خلق میکند، سیردهد. وی معتقد است که این خاصیت صور و قالبهای مادی وج سمانی است که مانع دیدن حقیقت میشوند زیرا در ماورای آنان چیزی جز وحدت وجود ندارد. تنها راه رسیدن به حقیقت وجودی جز از راه ِخود فراموشی و استغراق در حق دست نخواهد داد. مولوی، برای اثبات وحدت گوهر ارواح، از انواع تمثیلات تشبیهی چون سایههای کنگره در مقال نورکه مانع تابش نور حقیقت است گفتگو میکند. در نهایت به نظر مولوی مثنوی دکان وحدت است و هرچه غیر از خدا است ظاهری و ساختگی میداند.
mystical literature Has a special place, Masnavi is like a miracle.Rumi's beautiful expression and use of allegory with various tips in the form of similes, metaphors, allusions, ancient and patterns ... to express Mystical object. Sports themes such as destruction, annihilation in Allah's attributes, Unity is a form of reasoning concepts with different purposes, To the mind of the decisions about what, in a decision about something else, because of the similarity between it creates Dvmqvlh The garlic. He believes that this property is Vjsmany material forms and templates, Which prevents see the truth because behind them nothing but unity does not exist. The only way to get to the truth except through Vastghraq on the right will not forget. Rumi, to prove the unity of spirits, of metaphorical allegories such as shades of light barrier Congress Nvrkh article speaks the truth. Inally, the Masnavi unity shops or anything other than God knows He knows apparent and unreal.
خلاصه ماشینی:
او زيک رنگي عيسي بو نداشــت وز مزاج خمّ عيسي خو نداشت جامه صد رنگ از آن خمّ صــــفا ساده ويک رنگ گشتيچون ضيا نيست يک رنگيکزو خيز دمــــلال بل مثال مـــــــاهي وآب زلال گرچه در خشکي هزاران رنگ هاست ماهيان را با يبوست جنگ هاست (مولوي، د ٥٠٠/١- ٥٠٤) مولوي براي نشان دادنِ تکثر عيني، يا به عبارتي فرديت ها وتعيّن هاي مادي که خاص جهان فاني است اين بار از خم وحدت الهي، به خلق صدرنگي جهان با دست معجزه گر انبياي الهي همچون عيسي مدد ميگيرد و ظهور کثرت مادي را از وحدت وجودي با تمثيل بيان ميکند.
مولوي نيز با درک عميقي از اين اتحاد در عرصه وحدت وجودي، اشارات متعددي دارد: وحدت اندر وحدت است اين مثنوي ازسمک رو تا سماک اي مـعنوي تا ز زهر و از شکر درنگــــــذري کي تو از گلزار وحدت بو بـــري (مولوي، د ١٢/١) وي معتقد است که خودبيني مايه تفرقه ، دشمني و از بين بردن وحدت و همگرايي است و برناپختگي، خود رأيي و نقص دلالت ميکند چنان که در داستان تمثيلي آن ياري که بر درِ يار خود کوفت يارش در را باز نکرد چون از "من " سخن گفت ، اما زماني که پخته شد و منيّت را فراموش کرد و جز يار، خودي در ميان نديد و گفت "تويي" و در وجود دوست مستحل گرديد، در چنين شرايطي يار رخ نمود و حجاب ها پس زده شد چنان که در نظر ابن عربي وجود حقيقي (يار= تو) فقط ازآن خداوند است و هيچ موجودي در وجود با خدا، مشارک نيست و کثرات ، توهمي بيش نيستند و ميگويد: «هستي جز خداوند واسما و افعالش نيست .
» (فروزانفر،١٣٧٩:٢٥٢ -٢٥٣) ٥- کاربرد کثرت در الفاظ و وحدت در معني ، در حکايت تمثيلي (کاربرد واژه هاي گوناگون نام انگور) مولانا اعتقاد دارد که اختلاف مردم ، نتيجه "جهل و ناداني"، اتحاد "آگاهي و بينش " است .