چکیده:
روضۀ خلد مجد خوافی که به تقلید از گلستان سعدی در هجده باب نگاشته شده است مشتمل بر حکایات کوتاه، نغز، عبرت آموز، تعلیمی و تمثیلی میباشد. هدف این پژوهش بررسی حکایات روضۀ خلد از نظر تمثیل است. در این بررسی ابتدا به تحلیل تمثیل در حکایات روضۀ خلد پرداخته شده است و سپس شخصیتهای تمثیلی در این حکایات مشخص شدهاند. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است. با توجه به بررسی تمثیل در حکایات روضۀ خلد به این نتیجه دست یافتهایم که نویسنده در بعضی از حکایتها، از تمثیل برای تأیید و مشخص نمودن مطالب خود بهره برده است که این امر موجب تأثیرگذاری بیشتر بر مفاهیم و مطالب آن شده است و اغلب آنها را با استفاده از تمثیلهای کوتاه بیان مینماید.
<em>Rozeye Khold</em> by Majd –e- Khafi that is an imitation of the Saadi's <em>Golestan</em> is written in the eighteen chapters, including short, concise, and instructive anecdotes and Allegory. In the present study, an attempt is made to analyze the allegory of the <em>Rozeye Khold</em>, considering anecdotes and allegorical characters in the anecdotes marked. The research methodology is descriptive - analytical. It would have been more effective concepts and content. Most of them are short allegories.
خلاصه ماشینی:
با توجه به بررسي تمثيل در حکايات روضۀ خلد به اين نتيجه دست يافته ايم که نويسنده در بعضي از حکايت ها، از تمثيل براي تأييد و مشخص نمودن مطالب خود بهره برده است که اين امر موجب تأثيرگذاري بيشتر بر مفاهيم و مطالب آن شده است و اغلب آن ها را با استفاده از تمثيل هاي کوتاه بيان مينمايد.
اين کتاب شامل ١٨ باب و ٤١٢ حکايت ، دو هزار بيت ، ١٠ خبر، ٢٨ حکمت ، ٢ بيان ، ٣ نکته ، ٥ وعظ ، ١ فايده و ٢ وصيت و تمثيل هاي اغلب کوتاه با موضوعات متنوعي است که در حکايات ، حکمت و خبر به صورت شاهد مثال و در سه مورد تحت عنوان «تمثيل » در روضۀ خلد به کار رفته است .
پيشينۀ پژوهش در مورد کتاب روضۀ خلد و حکايت هاي آن ميتوان به منابعي اشاره کرد که بيشتر به گزيدة حکايات و اشاره هايي گذرا به مفاهيم کتاب اکتفا کرده اند و به عناصر داستاني آن توجهي نداشته اند از اين موارد ميتوان کتاب هاي اعتمادالسلطنه (١٢٩٩ ق و ١٣٦٤ ش : ٦٨٧)، بغدادي (١٩٥٥: ١٨٨)، حاجي خليفه (١٠٦٧-١٠١٧ ق : ٦١٦)، خواند مير (١٣٦٢: ٨)، زنگنه قاسم آبادي (١٣٧٠: ٥٣٦،٥٣٨،٣٥٦،٥٣٥)، رازي (١٠١٠: ١٧٣) را نام برد.
» رستم به زال گفت که لهراسب از کجا برتخت حکم خسرو ايران زمين نشست گفتا که بار حکم گران ديد شهريار بر گردنش نهاد و خود از حمل آن برست (همان : ٢٦) حکايت «پادشاه عادل » در باب اول در بيان اوصاف حکام ذکر شده است که در پايان داستان مجد خوافي تمثيل «گفت بهرام شبي با ديماس ...