خلاصه ماشینی:
با در نظر گرفتن این مسئله، مطالعهٔ دقیق این منابع روشن میکند که روابط یزدگرد، هم با مسیحیان کلیسای شرقی و ارمنی و هم با یهودیان بابل، بخشی از یک برنامهٔ نظاممند و بلندپروازانهٔ تمرکزگرا بود که در تلاش برای رفع نگرانیهای واقعی و بالقوۀ مرتبط با وفاداری غیر زردشتیها ایجاد شد.
با این حال، به نظر براک، تنها نمونههای سرکوب خشونتبار، گسترده، و با سازماندهی از مرکز مسیحیان در شاهنشاهی ساسانی، همواره با دورههای کشمکشهای مرزی میان ایران و امپراتوری روم که بهطور فزایندهای در حال مسیحیشدن بود همبستگی دارد.
پس از آنکه بزرگان و روحانیون قفقاز در عین حال که وفاداری خود به شاه را اعلام کرده بودند، از این فرمان سر باز زدند، یزدگرد بزرگان را به دربار احضار کرد و آنان را مرعوب نمود تا اینکه به دین زردشتی گرویدند و مراسم قربانی زردشتی را انجام دادند.
نویسندگان قدیم دو دلیل ممکن برای این سرکوبها آوردهاند: تعصب دینی یزدگرد، بزرگان دربار او، و اشرافیت دین زردشتی، یا نگرانیهای شاه دربارهٔ امنیت سازمان سیاسی ساسانی و وفاداری اتباع آن.
در ابتدا یزدگرد با بهرهگیری از روحانیت زردشتی، با جدیت برای تغییر دین نخبگانی که (از قرار معلوم به اشتباه) تصور میشد قلباً با برنامههای شاهانه زردشتی همذاتپنداری میکنند، نجبای مسیحی که اصالت ایرانی داشتند و طبقۀ اشرافسالار قفقاز کوشش کرد.
اما دربارۀ قفقاز که منابع ارمنی ادعا میکنند یزدگرد کوشید نجبای خارجی و مسیحی را یکجا تغییر دین دهد، چه میتوان گفت؟ اقداماتی که در این ناحیه انجام شد قطعاً دارای جنبههایی عملی نیز بود.