چکیده:
بیداری اسلامی در مصر دارای سابقه طولانی است و اوج این حرکت اسلامی را در 2011 م که منجر به سقوط مبارک دیکتاتور این کشور شد، رخ داد. ومتعاقب آن شاهد پیروزی جنبش اخوان المسلمین و انتخاب محمد مرسی به ریاست جمهوری مصر بودیم.اما عمر دولت اخوانی یکسال بیشتر دوام نیاورد. و دوره ریاست جمهوری مرسی شاهد بحران های سیاسی – اجتماعی و اقتصادی در این کشور بودیم که منجربه شکل گیری جنبش تمرد علیه مرسی شد و در نهایت بهانه ای به دست نظامیان اقتدار گرا داد و از طریق کودتا حکومت جماعت اخوان را ساقط کردند. در این تحقیق بر اساس مدل هرمن کان در نظریه مکعب بحران علل سقوط مرسی در چهار مرحله ماهیت بحران،زمینه های بحران،علل بحران،کنترل وخروج بررسی نمودیم .در این تحقیق بر اساس مدل هرمن کان در نظریه مکعب بحران علل سقوط مرسی در چهار مرحله ماهیت بحران،زمینه های بحران،علل بحران،کنترل وخروج بررسی نمودیم .
The Islamic Awakening in Egypt has a long history and has occurred at the height of this Islamic movement in 2011, which led to the fall of Mubarak, the dictatorship of this country. And as a result, we saw the victory of the Muslim Brotherhood movement and the election of Mohamed Morsi to the Egyptian presidency, but the Brotherhood government did not last for another year. And Morsi's presidential term was witnessing political, social, and economic crises in this country, which led to the formation of the anti-Mursi movement, ultimately giving rise to an authoritarian militancy and overthrow the ruling brotherhood by the coup. In this research, based on Hermann Kahn's model in the Cube of Crisis The causes of the fall of Morsi in four stages of the nature of the crisis, the areas of crisis, the causes of crisis, control and exodus . In this research, based on Hermann Kahn's model in the Cube of Crisis The causes of the fall of Morsi in four stages of the nature of the crisis, the areas of crisis, the causes of crisis, control and exodus
خلاصه ماشینی:
روش پژوهش توصیفی - تحلیلی بوده و نتایج نشان داد مهمترین زمینهها و عوامل سیاسی سقوط دولت اخوانی مرسی عبارت است از نزاعها و رقابتهای ایدئولوژیکی زمان انقلاب که بین قبطیان، صوفیان و سلفیها شکل گرفت، فقدان و ضعف رهبری انقلاب که اخوان عملکرد خوبی در هدایت مردم نداشت و سه روز بعد از قیام مردم به التحریر قاهره پیوستند، تکیه بیش از حد به نظامیان و عدم تغییر سران نظامی مبارک در دولت مرسی، عدم حمایت سیاسی- اجتماعی الازهر از دولت انقلابی مرسی، ناتوانی مرسی در دولتسازی ونهادسازی و ابقای ساختار دوره مبارک و مداخله قدرتهای خارجی نظیر آمریکا، اسرائیل و عربستان در امور مصر.
منوچهر محمدی در این زمینه معتقد است که یکی از اشتباهات اخوان این بود که فکر میکردند اگر مراعات حال آمریکا، اسرائیل و عربستان را داشته باشند، میتوانند حکومت کنند وحتی زمانی که مرسی برای کنفرانس عدم تعهد به تهران آمد، علیرغم پیشنهاد ولایتی مبنی بر دیدار مرسی با رهبری، از دیدار با رهبری استنکاف کرد و در سخنرانی خود از خلفا نام میبرد تا تفاوت خود را با انقلاب ایران اعلام کند.
اخوان با این عملکرد ضعیف خود در مصر جایگاهی ندارند و باید سقوط مرسی را پایان کار اخوان در مصر دانست، اما جریان اسلامگرایی در مصر خیلی قوی است و حتی پس ازسقوط مرسی انقلابیون از انقلاب دوم نام میبرند، انقلابی که اخوان در آن جایگاهی نخواهد داشت و جریانهای اسلامی دوباره قدرت را به دست میگیرند (محمدی، 02/09/1396).