چکیده:
علم منطق در گذر روزگار کانون توجه مکاتب مختلف فکری بوده است و هر مکتبی با توجه به اصول خویش آن را ارزیابی کرده و بهطبع، موضع خاصی دربرابر این علم گرفته است. برخی مکاتب این علم را دارای شرافت والایی میدانند و به مدح و ستایش آن پرداختهاند؛ گروهی دیگر آنچنان به تقبیح آن همت گماردهاند که گویی مکر شیطان است؛ ازاینرو، فراوان بر آن اشکال گرفته، شبهاتی وارد ساختهاند.
در این نوشتار ما بر آن شدیم این سوالات و اشکالات و شبهات را بررسی کنیم و به ارزیابی صحت و سقم آن بپردازیم. شاید از این رهگذر برای مبتدیانی که تحصیل منطق را آغاز میکنند و با این سوالات روبهرو میشوند، سودمند باشد؛ ازاینرو، مختصری از کلیات منطق را مطرح کردیم تا ذهنیتی صحیح به مخاطب دهیم و چهارچوب کلی و محدودة مسائل آن را روشن سازیم؛ سپس به طرح اشکالات و پاسخ به آنها پرداخته، درنهایت فواید منطق را بیان میکنیم. ازآنجاکه، مخاطب این مختصر مبتدیان علم منطقاند، درپایان این نوشتار راهکاریی برای آموختن بهتر علم منطق به مبتدیان پیشنهاد میشود.
لقد اهتمت المدارس المختلفة علی مر العصور بعلم المنطق، وکل مدرسة قام ت بدراس ته وتقییمه
وفقا لأصولها الخاصة بها، ومن الطبیعی أن تتخ ذ موض عا خاص ا تجاه هذا العلم. تعتقد بعض
المدارس بالشرف الکبیر الذی یحظی به علم المنطق ولذلو إنبرت لمدحه والثناء علیه. ومن جانب
آخر رکز الآخرون جهودهم علی التشنیع به إلی درجة کما لو أنه خداع الشیطان. بناءا علی هذا؛
فإنهم أشکلوا علیه کثیرا وأثاروا حولها العدید من الشبهات.
لقد قام الباحث فی هذه المقالة بدراسة هذه الأسئلة، والإشکالات، والشبهات وتقییم مدی صحتها
لعلها تفید المبتدئین فی تعلم المنطق والذین هم بدورهم یواجهون هذه الأسئلة. لذلک، فقد تم
عرض المواضیع العامة لعلم المنطق بشکل مختصر من أجل إعط اء تصور صحیح عن المنطق
للمتلقی وإلقاء الضوء علی نطاقه العام ورسم الحدود لمباحثه، ومن ثم یتطرق إلی ذکر الشبهات
والرد علیها، وأخیرا یقوم ببیان فوائد علم المنطق. وبما أن هذه المقالة تخاطب المبتدئین فی تعلم
المنطق، فلذلو یقترح الباحث علیهم خطة من أجل تعلمه بشکل أفضل.
The science of logic has been the focus of attention by various intellectual schools in the course of time, and each school has evaluated it with its own principles and – naturally – has approached it in a certain way. Some schools have regarded this science as having a high status, praising and admiring it well. Another group has renounced it as if it were the evil’s trick. Thus, they have objected it much and have cast doubts on it.
In this article, we have tried to investigate those questions and doubts and verify them. This may be useful for those novice leaners who begin learning logic and face such questions. Thus, we present a brief account of generalities in logic in order to give the addressees a good mentality and clarify the general framework and the limits of the issues. Then, we have dealt with objections and questions to finally mention the uses of logic. Since the addressees of this article are novice learners of logic, we have finally offered a method for better learning of logic for novice learners.
خلاصه ماشینی:
در اين بخش مطلبي که در بخش تصورات گفتيم ، بازگو ميکنيم ؛ يعني قبل از اينکـه بخـواهيم مجهولات تصديقي خود را معلوم سازيم ، بايد معلومات تصديقي را به خوبي بشناسيم تا بتـوانيم از آنهـا بـه گونـه اي صـحيح بهـره گيـريم ؛ لـذا مبـاحثي کـه قبـل از شـيوة درسـت استدلال کردن در منطق ميآيد همگي مقدمـه اي بـراي اسـتدلال صـحيح اسـت ؛ ماننـد بحـث اجزاي قضايا، انواع قضايا، احکام قضايا که به همۀ اينها براي بهتر روشن شـدن معلومـات در استدلال نيازمنديم ؛ مانند اينکه هر معلوم تصديقي چه خصوصيتي و چه کاربردي دارد و در کدام استدلال به کار ميرود؟ که پاسخ آنها در همين مقدمات به دست ميآيد.
و سقم در مسائل عقلي منطق است ؛ پس ، منطق ابزاري براي فهم معارف عقلي دين است و همان طور که نميتوان علوم ادبي و مانند ان را به اين بهانه که تمام مايحتـاج بشـر در قـرآن وجود دارد و با وجود قرآن و روايات ، ديگر نيازي به قواعد صرفي و نحوي نـداريم ، مطـرود کرد، قواعد عقلي را نيز نميتوان به اين بهانه طرد نمود؛ زيرا همۀ ايـن علـوم در حکـم ابـزار فهم معارف دينياند و بشر عادي براي فهم حقايق وحياني چاره اي جز استيفاي اين ابزار نـدارد؛ ثانيا از مثال هايي که گذشت ، روشن شد قواعد منطقي در قرآن نيز رعايت شده است و چنانچه قرآن در بيان الفاظ خود از شيوة رايج ادبيات استفاده کند در مباحث عقلي و تفکري هم شيوة رايج عقلا را امضا کرده است و اگر شيوة جديدي براي تفکر و انديشـيدن در نظر داشت ، به طور قطع آن را ارائه ميکرد؛ ثالثا، قبل از گرويدن به دين بايد عقلا اصـول آن ديـن پذيرفته شود و ممکن نيست براي اثبات اصول دين به نقل ، ازجهت تعبـد تمسـک کـرد؛ بلکه بايد به شيوة عقلاني پيش رفت و چاره اي جز اينکه معياري صحيح در دست باشـد تا عقايد مختلف با آن محک زده شود و عقيدة صحيح را برگزيند، نيست ، و آن معيار منطـق اسـت ؛ بنابراين ، از يک نظر ميتوان منطق را علمي فرا ديني دانست که مثبت شريعت اسـت و مثبـت نميتواند مثبت را نفي کند، چون به نفي خود ميانجامد.