چکیده:
کمیابی یکی از مهمترین مفاهیم در علم اقتصاد متعارف است. اهمیت این موضوع بهگونهای است که علم اقتصاد، بر محور آن تعریف میشود. در اقتصاد متعارف، دو نوع کمیابی مطلق و نسبی مطرح شده است. در اقتصاد اسلامی، اجماع مشترکی نسبت به این مفهوم وجود ندارد. این اختلافنظر تا حدی است که برخی اقتصاددانان مسلمان، اقتصاد اسلامی را مبتنی بر کمیابی تعریف کرده و برخی، بهطورکلی آن را رد کردهاند. هدف این مقاله، ارائه ایده روشنی در مورد «کمیابی» در اقتصاد اسلامی است. بدینمنظور، مقاله با رویکرد تحلیلی و با استفاده از روش اسنادی، کمیابی در علم اقتصاد متعارف را به تفصیل بررسی و سپس، بر پایه برخی مشاهدات تجربی و آموزههای دینی، آن را نقد میکند. یافتههای پژوهش حاکی از این است که کمیابی مطلق، مطابق آیات قرآن کریم مورد پذیرش اسلام نیست. اما در مورد کمیابی نسبی میتوان گفت: کمیابیای که منجر به تخصیص بهینه منابع میشود، با در نظر گرفتن برخی نکات، مورد تایید اسلام است.
Scarcity is one of the most important concepts in conventional economic. In conventional economics, two types of absolute and relative scarcity have been proposed. In Islamic economics, there is no common consensus on this concept. This disagreement is to the extent that some Muslim economists have defined Islamic economics on the basis of scarcity and some have generally rejected it. The purpose of this article is to present a clear idea of "scarcity" in Islamic economics. To this end, the paper, in an analytical approach, using a documentary approach, examines scarcity in conventional economics and then criticizes it, based on some empirical observations and religious teachings. The findings indicate that absolute scarcity is not accepted by Islam according to the Holy Quran. But in the case of relative scarcity it can be said that scarcity that leads to the optimal allocation of resources, with some points in mind, is endorsed by Islam.
خلاصه ماشینی:
اما در مورد کمیابی نسبی میتوان گفت: کمیابیای که منجر به تخصیص بهینه منابع میشود، با در نظر گرفتن برخی نکات، مورد تأیید اسلام است.
بهعنوان نمونه، از نظر پول ساموئلسون علم اقتصاد عبارت است از: «بررسی روشهایی که بشر به کمک پول یا بدون آن، برای بهرهبرداری از منابع کمیاب بهمنظور تولید کالاها و خدمات، طی زمان و توزیع کالاها و خدمات میان افراد و گروههای جامعه به دلیل مصرف حال و آینده برمیگزیند» (ساموئلسون، 1973، ص 3).
به عبارت دیگر، مالتوس استفاده واقعی (و نه استفادههای جایگزین از منابع) را در نظر میگیرد (این موضوع در کمیابی نسبی بیشتر توضیح داده میشود).
کمیابی نسبی تعریف معروف رابینز از علم اقتصاد، بیانگر مفهوم «کمیابی نسبی» است: «علمی که رفتار بشر را بهعنوان یک رابطه بین اهداف و منابع کمیاب که استفادههای جایگزین دارند، مطالعه میکند» (رابینز، 1945، ص 16).
از تعریف هر دو کمیابی نسبی و مطلق، روشن است که وجود یک منبع، بهتنهایی کافی نیست تا بهعنوان کمیاب تعریف شود، بلکه باید یک خواسته، نیاز و یا احتیاجی نسبت به آن منبع مطرح باشد.
برخی اقتصاددانان مسلمان و مسئلة کمیابی اگر به تعاریف ارائه شده دربارة اقتصاد اسلامی، توجه کنیم، به این نتیجه رهنمون میشویم که نظر واحدی در مورد مفهوم کمیابی، بین اقتصاددانان مسلمان وجود ندارد.
کمیابی از منظر دین مبین اسلام کمیابی مطلق بر اساس جهانبینی اسلامی، نهتنها منابع جهان طبیعت برای تأمین نیازهای انسان کافی است، بلکه بسیار بیش از آن است.
کمیابی نسبی از دیدگاه این گروه، تنها مشکلی است که علم اقتصاد از طریق تخصیص بهینه منابع به دنبال حل آن است.