چکیده:
نقطة اوج سبک هندی و باعث بالیدن این سبک، تلاشها و تصاویر خلاقانة بیدل دهلوی است که منجر به پیدایش انواع استعارهها در اشعار وی شده است که در بسیاری موارد این استعارهها بسیار دور از ذهن و کاملا بدیع هستند و به جرات میتوان گفت جز در اشعار وی نمیتوان در اشعار سایر شاعران یافت. سبک هندی از قرن یازدهم با صائب تبریزی در ایران و بیدل دهلوی در هندوستان شکل گرفته است؛ در این میان میتوان بیدل را شهسوار سخن پارسی در قلمرو زبان فارسی در خارج از ایران دانست. در این مقاله تلاش نگارندگان بر این است که آب و آیینه را به عنوان دو مورد از موتیوهای پرکاربرد شعری بیدل به همراه برخی استعارهها و ترکیبات بدیع و تازة ساخته شده از آنها توسط این نادره مرد غریبگو بیشتر تشریح نمایند تا مطالعة اشعار و درک معانی عمیق فلسفی و عرفانی او برای دوستدارانش قدری آسانتر شود و با پردهبرداری از ابهامات و پیچیدگیهای زبانی او که ناشی از این نوع ترکیبات و تفکرات است حلاوت اشعار این نمایندة تمامعیار اسلوب هندی را بیش از پیش به کام خوانندگان اشعارش برساند و غبار از چهرة این گوهر درخشان بزداید و ارزش اشعار او را بار دیگر متذکر شود.