چکیده:
آمریکای لاتین بعد از جنگ جهانی دوم وارد روند همگرایی منطقهای گردید و در قرن بیست و یکم نیز در همان راه گام برداشته و به دنبال همگرایی بیشتر است. اما این مسیر چندان هموار نبوده و تحت تاثیر تحولات داخلی، منطقهای و بینالمللی قرار گرفته و نتایج گوناگونی به دنبال داشته است. مقاله حاضر در صدد پاسخ به این پرسش است که روند همگرایی اقتصادی آمریکای لاتین درگسترش تجارت منطقهای و در توسعه اقتصادی تا چه حد موفق بوده است؟ پژوهش فعلی بر این فرضیه استوار است که آمریکای لاتین در زمینه همگرایی سیاستهای تجاری در مقایسه با سایر مناطق جهان موفق عمل کرده است؛ اما این امر با متنوع سازی تجاری و افزایش سهم از تجارت جهانی همراه نبوده و تبعا به افزایش سطح توسعه اقتصادی منطقه نینجامیده است. ادبیات موجود در این زمینه را میتوان در دو گروه جای داد. گروه اول بر این باور است که همگرایی تجاری بین کشورهای بزرگتر منطقه از موفقیت بیشتری برخوردار بوده و کشورهای کوچکتر به دلیل وابستگی به روابط دوجانبه با آمریکا و اروپا نفعی در همگرایی منطقهای نمی بینند.گروه دوم معتقد است که کل منطقه آمریکای لاتین به همگرایی تجاری علاقمند است اما چون تمایلی به همگرایی مالی و اقتصادی ندارد نمیتواند از مزایای آن استفاده کرده و سهم خود را از تجارت جهانی ارتقاء بخشد. برای بررسی و آزمون فرضیه پژوهش تلاش خواهد شد با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی سازمانهای اقتصادی و تجاری آمریکای لاتین پرداخته و دستاوردهای آنان را تحلیل نمود.
خلاصه ماشینی:
انگل و ایسلر 1 (1993) به بررسی روندهای کوتاه و بلند مدت اقتصادهای آرژانتین، برزیل و مکزیک پرداخته و نتیجه گیری نمودند که سیاستهای تجاری مشابه دو کشور جنوبی باعث دسترسی به رشد همزمان تولید ناخالص داخلی آنها و درآمدهای سرانه نزدیک به هم در دهه 80 قرن بیستم شده است، در حالی که دستاوردهای مکزیک به دلیل تجارت بیشتر با آمریکا متفاوت بوده است آرنااودو 2 o"/>o"/> (1997) هم چهار کشور آرژانتین، اوروگوئه، برزیل و پاراگوئه را مورد مطالعه قرار داده و نتیجه گیری کردند که میزان همگرایی بین آرژانتین و برزیل بیش از کشورهای دیگر بو مطالعه مشابه دیگری توسط دو نویسنده فوق در سال 2002 بین شش کشور آرژانتین، اوروگوئه، برزیل، بولیوی، پاراگوئه و شیلی انجام شد و نشان داد میزان همگرایی بین این کشور ها به مراتب کمتر از مطالعه قبل 3 lwood"/>lwood"/> (2006) به مطالعه امکان تاسیس یک اتحادیه پولی آمریکای لاتین بین آرژانتین، برزیل، شیلی و ونزوئلا با یا بدون حضور ایالات متحده آمریکا پرداخت و نتیجه گیری کرد که تمایل چندانی در هیچ یک از حالات وجود نداشت، چون همه بر این باور بودند که در صورت بروز شوکهای اقتصادی آنها نیز در معرض تلاطم قرار خواهند گرفت، در حالی که آل 4 ntman"/>ntman"/> (2009) همین موضوع را با جایگزین کردن مکزیک به جای ونزوئلا و افزودن اوروگوئه مورد بررسی قرار دادند و به نتیجه مشابهی دست یافتند، هر چند که میزان همگرایی اقتصاد مکزیک با آمریکا و اوروگوئه با آرژانتین و برزیل بسیار بالاست، ولی تمایل چندانی برای اتحاد مالی ملاحظه نگردید.