چکیده:
درک آسیبپذیریهای راهبردی آمریکا و رژیم صهیونیستی بدون توجه به چگونگی و فرایندهای کاربرد قدرت، قابل تبیین نمیباشد. بخش قابل توجهی از نشانههای آسیبپذیری آمریکا و رژیم صهیونیستی ناشی از چالشهای درونساختاری، مداخلهگرایی فزاینده و اقدامهای یکجانبه در محیط منطقهای و بینالمللی است. نویسندگان برای اعتبارسنجی یافتههای نظری خود، 100 پرسشنامه با 28 سؤال بسته طراحی نموده و در اختیار نخبگان دانشگاهی، دفاعی، امنیتی و دیپلماتیک قرار دادند. از این گروه، 50 نفر که بیشتر آنها دارای تحصیلات تکمیلی و دارای جایگاه شغلی نظامی، دیپلمات و استاد دانشگاه میباشند، به پرسشنامه پاسخ دادند. یافتههای مقاله نشان میدهد بحران اقتصادی، تضادهای اجتماعی، رویارویی نخبگان در سیاستگذاری راهبردی، بحران فرهنگی و اختلافنظر قدرتهای بزرگ در موضوعهای منطقهای نشانههایی از فرسایشی است که زمینهساز تغییر در هندسه قدرت نظام جهانی محسوب میشود.
Understanding the strategic vulnerabilities of the U.S. and the Zionist regime cannot be explained without considering the function and processes of application of power. A significant portion of the U.S. and Zionist regime's vulnerability signs results from intra-structural challenges, increasing intervening and unilateral measures in the regional and international environment. The authors in order to validate their theoretical findings designed 100 questionnaires each of which composed of 28 closed ended questions and distributed them among academic, defensive, security and diplomatic elites. From this group, 50 individuals, most of whom were graduated and had military, diplomatic and academic job positions answered the questionnaires. The findings show that economic crisis, social conflicts, confrontation of elites in strategic policymaking, cultural conflict and great power’s disagreement about regional issues should be considered as signs of erosion which paves the way for change (transformation) in the geometry of the world’s power system.
خلاصه ماشینی:
نظريـه پـردازان گروه سوم بر اين اعتقادند که به موازات افزايش شاخص هاي قدرت ملـي آمريکـا، زمينـه براي رشد تهديدها و آسيب پذيريهاي ايالات متحـده و متحـدان آن کشـور در سياسـت بين الملل به وجود آمده است .
به اين ترتيب ميتوان هـدف هـاي مقالـه را بـه شرح زير مورد توجه قرار داد: (١) شناخت آسيب پذيريها و نقاط ضعف آمريکا، (٢) شناخت بازيگراني که قادر خواهند بود تا از طريق ابزارهاي در دسترس خود، آسيب پذيريهاي راهبردي دشمن را افزايش دهند، (٣) شناخت شدت و گسترة آسيب پذيريهـاي دشـمن در حـوزه هـاي اقتصـادي، اجتماعي، فرهنگي، امنيتي، ديپلماتيک و راهبردي ، (٤) ارزيابي قابليت هاي ايران با توجه به حوزة آسـيب پـذيري دشـمن (در تحليـل کنش ناهمگون ).
تبيين نشانه ها و سازوکارهاي امنيت ملي در هر کشوري به مفهوم آن است که شکل بندي ساختاري قدرت کمي و ابزاري کشورهايي که دشمن تلقي ميشوند، با چه نوسان هايي همراه گرديده است ؟ در چنين شرايطي هرگاه بازيگران در شرايط بحران تصاعدي يا انعکاسي قرار گيرند، آسيب پذيريهاي اکتسابي آنان افزايش پيدا ميکند (آيکنبري، ١٣٨٢: ٧٣).
رهيافت کنش بازيگران حاشيه اي در جهان آشوب زده جيمز روزنا در تبيين سازوکارهاي تحول در مقيـاس قـدرت بـازيگران فرادسـت از جمله آمريکا در نظام جهـاني بـر ايـن موضـوع تأکيـد دارد کـه : «مـن در برابـر دلايـل قانع کننده اي که موجب ترديد در سودمندي چهار نمونۀ عالي اصلي (پارادايم ) مشخص و سازندة نظريۀ امروزين روابط بين المللياند و براي منظور نمودن پـويش هـاي جـاري تغيير، دست به نوعي مفهوم پردازي دوباره از سياسـت جهـان زده ام کـه در عـين حـال چندان ناتمام هم نباشد که شرايط اساسي لازم براي يک نظريه را بـرآورده نسـازد.