چکیده:
پسا-پدیدارشناسی را میتوان نسخه پراگماتیستی سنت پدیدارشناسی هوسرل و هایدگر دانست. اندیشمندان این جریان سعی خود را در جهت تطبیق روش پدیدارشناسی در قلمرو مطالعات انضمامی علم و تکنولوژی متمرکز ساختهاند تا تصویری از نحوه درآمیختگی انسان و جهان با علم و تکنولوژی را به نمایش گذارند. درین مسیر، نقش تکنولوژی به مثابه مصنوعات و ابزارها در شکلگیری چارچوب معرفتی انسان معاصر در قالب علم تجربی، مورد مطالعه قرار گرفته است. همچنین تقوم علم پسا-گالیلهای به مصنوعات تکنیکی و نیز تامین واقعگرایی آن از رهگذر حضور ابزار در متن کنش آزمایشگاهی از موضوعات مطرح شده در پساپدیدارشناسی است. از آنجا که پسا-پدیدارشناسی در عین استفاده از فلسفه ورزی متقدم و متاخر هایدگر درباب نسبت علم و تکنولوژی، نقد عمل گرایانه رویکرد متاخر وی را نیز هدف قرار داده، باید پرسید که تا چه میزان این چرخش عمل گرایانه ظرفیت حل معضلات نظری و رفع مشکلات عملی علم و تکنولوژی در جهان معاصر را داراست.
Post-phenomenology can be considered as the pragmatist account of Husserl's and Heidegger's phenomenology. Thinkers of this new line of thinking attempt to apply the phenomenological methodology in the realm of science and technology studies in order to give an account of how the contemporary human being and world are profoundly imbued with science and technology. To do this, they set forth an analysis of the role of technological atrefacts in the actualization of the modern framework of theoretical thinking, namely empirical science. Post-phenomenology revolves around the dependence of the post-Galileo science on the mediation of instruments and artefacts in human perception. Post-phenomenology also argues in favour of scientific realism by reliance on the presence of technical instruments within the structure of laboratory engagement. Post-phenomenologists benefit from both early and later Heideggerian insights on the nature of relations between science and technology; and yet, they pragmatically criticize Heidegger's later philosophy of science and technology. However, one must ask why and how such an "empirical turn" is fruitful in solving both theoretical problems and practical crises, made by modern science and technology
خلاصه ماشینی:
(١٢١ :٢٠٠١ Verbeek) این نکته پیش از ظهور پدیدارشناسی نیز از نظرگـاهی متفـاوت مـورد توجه اندیشمندانی چون پاسکال قرار گرفته بود؛ آنجا که وی از طبیعت تهـی آگـاهی انسـان سخن رانده و متذکر شده بود که آگاهی انسان توان ایستادن روی پای خـود را نداشـته و بـه ناچار مدام خود را با «غیر»ی پرشـیده Distracted مـیکنـد.
(١٠ :٢٠١٥ Verbeek &Rosenberger ) درین آثار، هایدگر با تعمق بیشتر در اصالت افزاریت و فرودست بودگی اشیاء، تکنولـوژی را به یک انکشاف یا ناپوشیدگی Unconcealment تفسیر میکند کـه ضـمن بسـترسـازی بـرای علم مدرن ، انسان را از خود و جهان اطرافش بیگانه کرده است .
(٢٠٠١:١٢٣ ,Verbeek) پساپدیدارشناسی اصالت بخشی بـه پدیـدارها را از سـنت پدیدارشناسـی اخـذ نمـوده ، و سپس تکنولوژی – به مثابه ابزارآلات روزمره – را در هستۀ تجربۀ ادراکی انسـان جـای داده و مدعی میشود که امتیاز جهان مدرن نقش آفرینی ابزارآلات تکنیکـی در تکـوّن هسـته هـای ادراکی انسان بوده که به ظهور علم پسا-گالیله ای انجامیده است ؛ لـذا اولا فلسـفۀ تکنولـوژی آیدی، پدیدارشناسی ابزارها و مصنوعات تکنیکی است و نه ایـده یـا ماهیـت تکنولـوژی؛ و ثانیا فلسفۀ علم وی، حاصل این نوع ابزارشناسی پدیدارشناختی است .
درین میان دون آیدی متأثر از پدیدارشناسی نیز گرچه محور تأملات فلسفی خـود را بـر تکنولوژی متمرکز کرده ، اما فلسفۀ تکنولوژی خود را زمینه ساز فلسـفۀ علمـی تحـت عنـوان واقع گرایی ابزاری instrumental realism مـیدانـد کـه بـیشـباهت بـه رویکردهـای معاصـر علم شناسی نیست .