چکیده:
واضع دین، خداست و اوست که دین واحد إلی یوم القیامه را از طریق وحی به رسولانش و سپس به خلق ابلاغ کرده است. این دین واحد نزد انبیای الهی به ودیعه گذاشته شده و آنان مکلف به ابلاغ آن به اهل زمان خویش بوده اند، تا اینکه وجه اتم و اکمل این دین واحد در زمان حضرت ختمی مرتبت(ص) به منصه ظهور میرسد. تدقق در آیات قرآن کریم افاده این مطلب را میکند که دین واحد نزد خداوند همان اسلام است، و حقیقت اسلام، ولایت حضرت امیرالمومنین(ع) است. فقه مساوق فهم عمیق در دین؛ و تفقه، نوعی تفهم و تعقل در ولایت و تحصیل معرفت امام هر زمان است. لذا مستفاد از نصوص و مثبتات أدله، مقصود از تفقه در دین در آیه شریفه لیتفقهوا فی الدین، تعمق در ولایت و معرفت امام در هر عصر است که در این عصر وجود نازنین حضرت بقیه الله(عج) میباشد. براین اساس، حکم تفقه در دین، واجب نفسی، عینی و مولوی است. یعنی نفس تفقه در دین یا نیل به معرفت امام هر زمان، مطلوب مولی و بر ذمه همه مکلفین بقدر تعقل ایشان است و ترک این واجب مولوی ملازم با عقاب و عدم پذیرش سایر اعمال است. این پژوهش با رویکردی تحلیلی و با نگاهی نو به بررسی حقیقت تفقه در دین و حکم آن میپردازد.
God is the one who is the origin of the religion, and He is the one who has communicated the one religion, first, to His messengers and then to people through the revelation till the Day of Resurrection. This single religion was passed on to the divine prophets, and they were responsible to communicate it to their own people until the perfect and complete version of it was revealed during the time of Prophet Mohammad (p.b.u.h.). A careful reflection upon the verses of the holy Quran reveals that Islam is the only religion approved by God, and the truth of Islam is Hazrat-e Amir al-Mo’menin’s (a.s.) welayat. Fiqh-e mosaveq (concurrent) refers to a deep understanding of religion, and tafaqqoh (gaining sound knowledge) denotes a form of understanding of and reasoning about welayat and acquisition of true knowledge of the Imam of every age. Therefore, it is revealed from the Quran and other religious texts that ‘tafaqqoh in religion’ in the 122nd verse of Surah al-Tobah refers to reflection upon welayat and acquisition of a sound knowledge of the Imam in every age and of Imam Mahdi (aj.) at present. Accordingly, the ruling of tafaqqoh in religion is wajib-e nafsi, wajib-e eini and wajib-e molavi (an act that God has made it obligatory due to its common good). That is, the essence of tafaqqoh in religion or attainment of the knowledge of the Imam of every age is desirable to the mowla (God), and it is obligatory for all the religiously accountable people, and the abandonment of this wajib-e molavi will result in punishment and the rejection of other acts. This study has been conducted using the analytical approach and with a new look at the truth of tafaqqoh in religion and its ruling.
خلاصه ماشینی:
1 به عنوان نمونه مي توان به کلام امام صادق (ع ) اشاره نمود که آن حضـرت فرمـود: «لـا يکُونُ الرّجُلُ مِنْکُمْ فقِيهاً حّتي يعْرِف معارِيض کلامِنا و إِنّ اْلکلِمۀ مِنْ کلامِنا لتنْصـرِفُ علـي سبْعِين وجْها لنا مِنْ جمِيعِها اْلمخْرجُ» (ابن بابويه ، معاني الاخبار، ٢؛ مجلسي، ١٨٤/٢)؛ هـيچ يک از شما فقيه نميشود، مگر آن که معاني پنهان و اشـارات کـلام مـا را بشناسـد، همانـا سخني از سخنان ما تا هفتاد تفسير دارد ٢ که براي همه آنها پاسخ داريـم ايشـان در جـاي ديگر مي فرمايد: «إِّنا و الّلهِ لا نعُدُّ الرّجُل مِنْ شِيعتِنا فقِيهاً حّتيُ يلْحن لهُ فيعْرِف الّلحْن » (ابـن شهرآشوب ، ٩٥/٣)؛ به خدا قسم ما فردي از شيعيان خود را فقيه نمي شماريم ، مگر آن گاه که لحن قول ما را بشناسد بيان مطلب آنکه معاريض ، اشارت يـا کـلام غيرمصـرحي اسـت کـه دلالات موسـع و نامتناهي دارد، به گونه اي که معرفت به آن موجب ايصال به مراد متکلم ميشود.
مؤيد بر مدعا خصوص موارد استعمال آيه نفر مي باشد که معرفت امام است : «إذا حدث علي الإمام حدث کيف يصنع الناس ؟ أين قول اللّه عز و جل : فلوْ لا نفر مِنْ کُلِّ فِرْقـۀٍ مِـنْهُمْ طائِفۀٌِ ليتفقّهُوا فِي الدِّينِ وِ لُينْذِرُوا قوْمهُمْ إِذا رجعُوا إِليْهِمْ لعّلهُمْ يحْذرُون»؛ از معصوم پرسيده مي شود: اگر امامي از دنيا رفت تکليف چيست ؟ امام (ع ) در پاسخ فرمودند: مگر به آيه نفر توجه نداريد؟ [بايد فحص و جستجو کنيد يـا امـام را بشناسـيد] (کلينـي ، ٣٧٨/١) اينکـه معصوم در وجوب معرفت امام به آيه نفر استدلال کردند معلوم ميشود که مـراد از وجـوب تفقه در دين که در آيه بيان شده ، همان معرفت امام است .