چکیده:
تذکرۀ کلام الملوک از باباجان قزوینی در سال 1043 به فارسی تالیف شده است. موضوع کلام الملوک باباجان قزوینی درمقامات عرفانی، احوالات و سخنان عرفا و اولیاء است.توجه به کمال آدمی و شکوفایی فرد در آرای عرفانی باباجان بسیار مورد توجه بودهاست. بهعلاوه انسان کامل محور اصلی عرفان نظری است. آبراهام مزلو (1908- 1970م.) بنیانگذار روانشناسی انسانگرا است. استفاده از دستاوردهای دانش روانشناسی در ادبیّات، ابزاری سودمند در تحلیل شخصیّتها در متون عرفانی است. موضوع انسان و الزامات حیاتی او سیر کمال درآرای مزلو و باباجان نقشی محوری دارد. این مقاله به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی با تلفیق الگو و تفکرکمالطلبی و خودشکوفایی شخصیت آبراهام مزلو و باباجان قزوینی تلاش دارد به این مهم دست یابد. از نتایج تحقیق برمیآید که تحلیل نگرش باباجان قزوینی بر پایۀ دیدگاه مزلو و در ارتباط با حسّ همدردی نشان میدهد که رفتار او همچون مزلو، در مناسبات بینافردی توام با خشم و مهربانی بوده است. نگرش باباجان قزوینی نسبت به مخاطبان خود، کلنگر و فراگیر بوده و دغدغههای او شامل همۀ افراد جامعۀ انسانی میشده است.
خلاصه ماشینی:
ادبيات عرفاني ما سرشار از ايـن گونـه مسـايل است که نمونه بارز آن را ميتوان در کتاب تذکره الملوک باباجان به وفور يافـت ، امـا در خلال اين آثار موضوعي که ذهن هر صاحب انديشه اي را به خود معطوف مـيدارد، نـوع برداشت و ديدگاه هر نويسنده نسبت بـه کارکردهـا و گـزاره هـاي تعليمـي و چگـونگي تأثيرآن بر خودشکوفايي و سيرو سلوک و کمال طلبي است .
دربارة نظريات آبراهام مزلو در ادبيات فارسي چند مقالـه نوشـته اسـت کـه برخـي از آن ها به شرح زير است : اميري خراساني، صـرفي و ايـران مـنش (١٣٩٣)، در مقالـۀ خـود بـا عنـوان «بررسـي توصيه هاي اخلاقي ناصرخسرو بر پايۀ هرم مزلو» به اين نتيجه رسيده اند که از نگاه ناصر، آموزه هاي صبر، کوشش ، طاعت حق ، پيروي از دانايان ، گرايش به هنـر و مـدارا و نرمـي براي رسيدن به احساس خودشکوفايي مؤثر هستند.
در مقاله اي بـا عنـوان «بررسـي ادراک واقعيـت در انديشـه ناصرخسرو برپايه نظريه خودشکوفايي آبراهام مزلو» کـه در مجلـه نقـد ادبـي و بلاغـت منتشر شد، به اين نتيجه رسيدند که مهم ترين شاخصه هاي «ادراک واقعيت » در زنـدگي و انديشه ناصرخسرو که با نظريه مزلـو همخـواني دارد، عبـارت اسـت از: «درک و داوري درست واقعيت و شناخت دقيق افراد دغل کار»، «شکستن سنت هاي کليشـه اي حـاکم بـر جامعـه از راه اعتـراض »، «توجـه ويـژه بـه منطـق و اسـتدلال »، «اسـتقبال از پديـده هـاي ناشناخته »، «نبود ثبات روحي و ذهني در برخي موارد» و «روشنفکري و پژوهشگري ».