چکیده:
سکولاریسم همانند بسیاری دیگر از «ایسم»های دورهی جدید، با نهضت اصلاح دینی آغاز شده است و اولین بار نیز تعبیر
سکولاریزاسیون در زبانهای اروپایی در معاهدهی وستفالی در 1648 م. که به جنگهای فرقهای سی ساله خاتمه داد به کار
رفت. این معاهده حاوی این معنی بود که وحدت دینی اروپای مسیحی از دست رفته و تقسیم آن به فرقههای کاتولیک،
ارتدوکس و پروتستان امری است غیرقابل اجتناب.
ریشهیابی واژهی سکولار از لحاظ لغوی و معنای اصطلاحی آن و ارتباط دادن بحث به حوزهی سیاست و جامعهشناسی و
متفکرینی که در تعریف و شرح دولت مدرن، بر جدایی سیاست و دولت از کلیسا و مذهب تأکید ورزیدند، همچنین معنی
اندیشهی دینی و مردمسالاری دینی از دیدگاه متفکرین اسلامی معاصر و مغایرت
مردمسالاری دینی و سکولاریسم؛ مباحثی است که این مقاله به آن پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
» (2) نظریهی قرارداد اجتماعی، آن گونه که در هابز و سپس در روسو ساخته و پرداخته شد، بعدها مورد توجه کانت و هگل واقع گردید و مبنای سکولاریسم و تفسیر سکولار از سیاست و قانون و جامعهی بشری را تشکیل داد و باید اذعان کرد که انگارهی جدایی دین از سیاست با چنین مفهومی پیوندی ناگسستنی پیدا کرده است، اما این که طرح مردم سالاری دینی در نزد پارهای روشنفکران نمیتواند مقبولیت یابد، به همین جهت است که خاستگاه این طرح یک مفهوم اعتباری به نام قرارداد اجتماعی نیست، بلکه این طرح مبتنی بر مفهومی حقیقی و نفس الامری است و لذا با سکولاریسم (که صفت ممیزهی جامعهی مدنی است) سازگاری ندارد.
ملاحظه میشود که در نگاه دینی، وضع طبیعی انسان، وضعی الهی است و حتی نخستین انسان که قدم به عرصهی طبیعت نهاده است، پیامبر بوده است از اینرو چنانچه انسان را قبل از اجتماع لحاظ کنیم، نه مانند نظر ارسطو، در ردیف حیوانات است و نه مانند نظر هابز، گرگی درنده است و نه مانند نظر روسو، موجودی است که بیرون از خیر و شر و اخلاق و انسانیت باشد، بلکه موجودی است مفطور به فطرت الهی و تعلیم یافتهی اسماء حسنای حق و بنابراین در این دیدگاه، بازگشت انسانیت به یک امر به کلی اعتباری نیست و ماهیت انسان را قرارداد اجتماعی تعیین نمیکند، بلکه مرجع مناسبات و اعمال و افکار او امری حقیقی و نفسالامری یعنی فطرت الهی است و درست در همین نقطه، تفاوت بنیادین با مبانی سکولاریسم دارد.
به هرحال امر حکومت اسلامی بعد از رسول خدا (ص) و بعد از غیبت آخرین جانشین آن جناب (ص) یعنی در مثل همین عصر حاضر، بدون هیچ اختلافی به دست مسلمین است، اما با در نظر گرفتن معیارهایی که قرآن کریم بیان نموده و آن این است که: اولا: مسلمین باید حاکمی برای خود تعیین کنند.