چکیده:
بدون شک نقد و بررسی ترجمههای نهج البلاغه، با رویکردها و روشهای نوین علمی، امری ضروری و انکارناپذیر است؛ پژوهش حاضر قصد دارد تا با هدف تبیین انتخابهای ترجمهای و با تکیه بر نظریه سبکشناسی لایهای، دو لایه بلاغی و ایدئولوژیک در ترجمه نامه 28 نهج البلاغه از شهیدی را بررسی کند و نحوه برخورد مترجم با ویژگیهای بلاغی و ایدئولوژیک متن را مشخص گرداند.آنچه که این پژوهش بدان دست یافته است، نشان میدهد که مترجم، تغییرات متعددی در بلاغت ساختاری، زبانی، موسیقایی و بینافردی، ایجاد کرده است. این تغییرات بیش از هر چیز به خاطر تعمّد مترجم بر تصویرسازی و سجعپردازی است. همچنین، ترجمه شهیدی نسبت به متن مبدأ، دارای موارد بیشتری از موضعگیریهای ایدئولوژیک، به ویژه در تغییر صورتهای مجهول به معلوم فعل است.
Criticism of translation is one of the most important areas of translation studies, and criticism of the translation of sacred texts is one of the most difficult.The present study intends to study the rhetorical and ideological layers in the letter of Nahj al-Balaghah 28 based on layered stylistic theory and compare it with its translation, to determine how the translator deals with the rhetorical and ideological features of the text.What this research has accomplished proves that the translator has made numerous changes in the structural, linguistic, musical and interpersonal rhetoric. These changes are, above all, due to the translator's intent on imaging and prostration. Also, the martyr translation of the source text has more to do with ideological positions, especially in changing the forms of the unknown
خلاصه ماشینی:
براي اين کار، متن مبدأ و مقصد به صـورت سـطر بـه سـطر خوانـده و مقايسـه شـده و خصوصيات سبکي آنها و نحوه برخورد مترجم با عناصر سبکي متن مبدأ، مشـخص خواهـد شد تا پاسخي براي پرسش هاي زير يافته شود: ـ نحوه برخورد مترجم با عناصر سبک ساز لايـه بلاغـي نامـه ٢٨ نهـج البلاغـه چگونـه است ؟ ـ ايدئولوژي مترجم چگونه در ترجمه او نمايان شده است و چرا؟ بنا بر يافته هاي نگارنده اين سطور، هيچ ترجمه اي از نهج البلاغه ، تا به امـروز از منظـر سبک شناسي لايه اي ، مورد بررسي قرار نگرفتـه اسـت ، البتـه در حيطـه سـبک شناسـي لايه اي نهج البلاغه و همچنين در راسـتاي نقـد ترجمـه جعفـر شـهيدي، پـژوهش هـايي نگاشته شده که به چند مورد اشاره مي رود: ـ حسن مقياسـي و سـميرا فراهـاني ، در مقالـه «سـبک شناسـي لايـه اي در "خطبـه ٢" نهج البلاغه »، چاپ شده در مجله «پژوهشـنامه نهـج البلاغـه » ش ، ٧، ١٣٩٣، تـلاش کرده اند، لايه هاي سبکيِ نامه ٢٧ را مشخص کنند.
امام در اين تمثيل ، نوعي تحقير و تمسخر را نسبت به معاويـه روا داشـته انـد، او خـود را داخل در بزرگان اسلام کرده است ، ايشان با اين عبارت کنايي، درجه ايمان و اسلام خـويش را نسبت به معاويه مشخص ميگردانند، اين مسأله بدون هيچ دليلي از سوي متـرجم ناديـده گرفته شده است ، با اينکه ميشدِ مثل ساير مَثل هاي اين نامه که به شکل گرتـه بـرداري و نـه معادل يابي ترجمه شده ، به زبان فارسي منتقل شود: «تيري که جزو تيرها نبود، صدا سرداد».