چکیده:
خلیج فارس منطقه ای حیاتی، استراتژ کیی و کانون مسئله امنیت منطقه ای و بین المللی است، بنابراین همواره از اعتبار کلیدی در پهنه سیاست خارجی آمریکا برخوردار بوده است. بعد از انقلاب سال 1979 ایران، آمریکا به منظور تامین منافع خود از طریق نهادینه سازی ارزش ها، الگوها و قالب های مورد نظر خود در منطقه، به همکاری بیشتر با متحد استراتژیک خود عربستان سعودی روی آورد. این مقاله با استفاده از چارچوب نظری رئالیست تهاجمی، مبتنی بر این اصل است که در نظام بی نالملل، قدرت های بزرگ نه تنها به فکر افزایش قدرت و امنیت خود هستند، بلکه همواره به دنبال کنترل متخاصمان نیز می باشند. در این حوزه آمریکا نیز در بسیاری از موارد مبنای کنترل خود را بر اساس چارچوب احاله مسئولیت انجام م یدهد. به همین دلیل برای کنترل ایران ب هعنوان قدرت در حال رشد در منطقه خاورمیانه و بالاخض منطقه خلیج فارس، از راهبرد موازنه سعودی- آمریکایی بهره م یبرد. حال سوال اصلی این است که آمر کیا در مقاطع مختلف چگونه از این راهبرد استفاده کرده است و این راهبرد چه تاثیراتی بر امنیت منطقه خلیج فارس گذاشته است؟ باتوجه به یافته های مقاله، موازنه سعودی- آمر کیایی در سه مقطع زمانی مورد بررسی قرار گرفته است، به جز دوره میانی) موازنه سعودی- آمر کیایی بعد از یازدهم سپتامبر(. این راهبرد با شیوه های جدید توسط آمر کیا و همکاری عربستان سعودی در منطقه در حال اجرا شدن است. درنتیجه این راهبرد بیش از گذشته باعث تعمیق افتراق و عدم همکاری در میان کشورهای منطقه خواهد شد.
The Persian Gulf is a vital and strategic regional, and it is the center of attention for regional and international security, Therefore it has always been a Validation Key in U.S. foreign policy. After the 1979 Iranian Revolution, the United States began to cooperate more closely with its strategic ally Saudi Arabia in order to safeguard its interests by institutionalizing its values, patterns and templates in the region. Using the aggressive realist theoretical framework, this article is based on the principle that in the international system of great powers, not only do they maximize their power and security, but also they always seek to control the hostile powers. Therefore, it uses the Saudi-American balance strategy and assuming responsibility in order to control Iran as a growing power in the region. The main question is how the United States used this strategy at different times? How has this strategy affected the security of the Persian Gulf region? The Saudi-American balance has been investigated in three periods. Except for the middle-term (Saudi-American balance after Sept. 11), the strategy is being implemented by the United States and Saudi Arabia in the region in different forms. As a result, this strategy will further deepen the differences and lack of cooperation among the regional nations. Our research method in this paper is descriptive and analytical, using bibliographical method.
خلاصه ماشینی:
com خاورميانه ٦٣ مقدمه خليج فارس در سياست خارجي آمريکا نيز همانند قدرت هاي بزرگ ديگر داراي اهميت بسيار بالايي است و اين کشور همواره تلاش مي کند که نفوذ خود را در اين منطقه بيش ازپيش گسترش دهد.
اين مقاله در نظر دارد تا بر پايه نظريه رئاليسم تهاجمي به سياست هاي اعمالي آمريکا به واسطه راهبرد احاله مسئوليت که همانا کشور عربستان سعودي برعهده گيرنده اين راهبرد است ، براي کنترل قدرت ايران در منطقه خليج فارس بپردازد.
حال از اين مقايسه مي توان به اين نتيجه دست يافت که رتبه بندي کشورهاي خليج فارس در حال حاضر بدين شکل است که جمهوري اسلامي ايران داراي رتبه اول و کشورهاي عراق ، عربستان سعودي ، امارات متحده عربي ، کويت ، قطر، عمان و بحرين به ترتيب در رتبه هاي دوم تا هشتم قرار مي گيرند.
جدول ١-٥: لجستيکي (سال ٢٠١٦) (رجوع شود به تصویر صفحه) جمهوري اسلامي ايران داراي امکانات و تجهيزات لجستيکي ويژه اي است که به صورت عيني و بالفعل برتري قابل توجهي را به آن نسبت به ديگر کشورهاي رقيب در خليج فارس به ويژه عربستان سعودي و عراق که به عنوان قدرت هايي بزرگ منطقه مطرح مي باشند، مي دهد.
با توجه به اين توضيح بايد خاطر نشان ساخت که مطابق جدول شماره شش ، ايران در مقايسه با ديگر کشورهاي منطقه داراي قوي ترين نيروي زميني و در جايگاه اول و برتر است و کشورهاي عربستان سعودي ، امارات متحده عربي ، کويت ، عراق ، عمان ، بحرين و قطر، از لحاظ قدرت نظامي در رتبه هاي بعد قرار دارند.