چکیده:
بر پایه برخی گزارشها در تفاسیر و منابع روایی، پیامبر اکرم(ص) دست کم یک بار، دستور کشتار تمام سگهای مدینه را صادر کرده است. همچون بسیاری از دیگر رویدادهای منسوب به پیامبر(ص)، واکنش مسلمانان به این گزارش متفاوت بوده است و مجموعهای از انکار آن به دلیل ناسازگاری با حق حیات حیوانات و نهی از آزار رساندن به آنها تا صدور دستور قتل همه سگها به بهانه پیروی از سنّت پیامبر(ص) را تشکیل میدهد.
پژوهش پیش رو، با رویکردی تاریخی و با بهره جستن از منابع دست اول حدیثی، تفسیری و تاریخی به ارزیابی درونمتنی این گزارشها پرداخته است. این ارزیابی نشان میدهد، دستور کشتار تمام سگهای مدینه از سوی پیامبر(ص)، افزون بر ناسازگاری با مفاد نقل معتبر؛ یعنی قرآن و احادیث قابل اعتماد با گزارههای درست تاریخی هم ناهمخوانی دارد و از این رو نمیتوان آن را پذیرفت.
According to some reports presented in the narrative interpretations and sources, the Prophet Mohammad of Islam has commanded for the slaughtering of all canines in Medina, at least once. Like many other events attributed to the Prophet Mohammad (PBUH), the reaction of Muslims has been different towards this report, from its denial due to incompatibility with the animals’ right of living and prohibition of teasing them to the command of slaughtering all canines in order to follow the tradition of Prophet Mohammad (PBUH). The present research, with a historical approach and taking advantage of hadith-based, interpretive and historical primary sources has intratextually investigated these reports. This investigation clarifies that the issue of commanding for the slaughtering canines of Medina by Prophet Mohammad (PBUH) cannot be agreed upon, since it is not in agreement with the elements of reliable sources namely Quran and reliable hadiths as well as factual historical propositions.
خلاصه ماشینی:
دستور پیامبر در حال اجرا بود که عده ای از اهالی مدینـه ، نـزد ایشـان رفتنـد و از کشته شدن همه سگ ها، حتی سگ گله و سگ نگهبان شکایت نمودند و پرسیدند: با این وصف ، کدام سگ را میتوان زنده نگاه داشت ؟ پیامبر ساکت ماند و پاسخی نداد تا آن که وحی آمد و فرمود: ج ۶، ص ۳۳۰؛ دارمی، الس-نن ، ج ۲، ص ۹۰؛ بخـاری، الص-ححح ، ج ۴، ص ۱۰۱؛ مسـلم بـن حجـاج ، الصححح ، ج ۶، ص ۶-۱۵۵؛ برقی، المحاسن ، ج ۲، ص ۶۱۵؛ ابوداود، السنن ، ج ۲، ص ۲۸۰؛ ابن قتیبة ، تأویل مختلف الحدیث ، ص ۸-۱۲۵؛ ترمذی، الس-نن ، ج ۴، ص ۲۰۱؛ نسـایی، الس-نن ، ج ۷، ص ۱۸۶؛ موصلی، المسند، ج ۱۳، ص ۹-۲۸؛ ابن خزیمه ، الصححح ، ج ۱، ص ۱-۱۵۰؛ احمد بن محمد بن سـلمة ، شرح معانی الآثار، ج ۴، ص ۵۷؛ ابن حبان ، الصححح ، ج ۱۲، ص ۶-۴۶۵؛ طبرانـی، المعج-م الکبح-ر، ج ۲۳، ص ۱-۴۳۰؛ ابو نعیم اصفهانی، ذکر اخبار اص-بهان ، ج ۲، ص ۳۵۱؛ بیهقـی، الس-نن الکب-ری، ج ۱، ص ۲۴۳؛ ابن عبدالبر، التمهحد، ج ۱۴، ص ۲۲۴ (منابع به ترتیب تاریخی بیان شده اند).
٢. مسلم بن حجاج نیشابوری، الصححح ، ج ۷، ص ۴۲؛ یکی از منـابع اهـل سـنت بـه پیـامبر نسـبت میدهد که فرمود: هرکس وزغی را بکشد، گویا کافری را کشته است (سمعانی، تفسحر س-معانی، ج ۳، ص ۳۹۱)؛ در منابع شیعی برای قتل وزع ثوابی بیان نشده است اما گفته شده است که هرکس وزغـی را بکشـد، غسل بر او واجب میشود و در تعلیل وجوب غسل ، علما گفته اند چون از گناه پاک میشود از این رو غسل لازم میآید (شیخ صدوق ، الهدایة ، ص ۹۱).