خلاصه ماشینی:
تصویری که بیشتر انسانشناسان از نخستین گروههای انسانهای نئاندرتال و مدرن به دست میدهند نیز این استنباط را تقویت میکند که در شکار حیوانات بزرگ و در درگیری با گروههای رقیب یا دشمن، قدرت و زور قوی ترها عامل مهمی در موفقیت شکار و نبرد بود.
به نظر من بنا به دلایلی که در بخشهای دیگر ارائه خواهم داد برای پیدایش پدیدهی ستایش و پرستش شرایطی لازم است که معلوم نیست آیا در دویست هزار سال پیش آن شرایط روانی فراهم بوده باشد) شاید با اجرای مراسم گمان میکردند که آنها خرس گون (دارای قدرت خرس) خواهند شد.
آیا میتوانیم بگوییم که جادو، توهمِ قدرتی را که نداشتند به آنها میداد؟ و آنها خود را قویتر از آنچه که واقعا بودند میپنداشتند و همین موجب میشد که ریسکهایی بکنند که میمونها – که این تواناییهای فرهنگی یا شبه فرهنگی را ندارند- هرگز آن قدر ریسک نمیکنند؟ و همین پذیرش ریسک زندگی اجتماعی آنها را پر تحرک میکرد؟ من فکر میکنم که همهی آنچه که امروزه به نام تزئینات و هنر انسان پارینه سنگی (نئاندرتال و مدرن) میشناسیم در مقولهی جادوست و کارکرد آنها ایجاد توهم قدرت و ارتباط با قدرتهای طبیعی بوده است.
اما این که ساختار گروههای انسانهای مدرن ( اخیرا در برخی نوشتههای آکادمیک از اصطلاح انسان مدرن آناتومیک استفاده میکنند - anatomic modern human AMH-) از حدود سی چهل هزار سال پیش چگونه بوده است؟ نظرها متفاوت است.