خلاصه ماشینی:
"گرچه بسیاری از این مطالعات مهم و قابل توجه هستند،هیچ کدام بهطور کامل با پرسشهایی که ما سعی در پاسخگویی به آنها را داریم ارتباط ندارند:آیا در زمان شکلگیری تمدن اسلامی شاهد عناصری از یک نظریهء مدرن که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم بر هنرها اثر گذارد،نیستیم؟و آیا این عناصر،در صورت وجود،آنقدر توان تأثیرگذاری و اصالت داشتند که بتوانند سمتگیری یگانهای به هنر اسلامی دهند؟آیا میتوان طرح کلی و چکیدهای از نگرش مسلمانان اولیه،هم نسبت به خلاقیت هنری فرهنگهای دیگر و هم نسبت به توقعات آنها از آثاری که برایشان ساخته میشد،ارایه داد؟ متنی که مربوط به سدهء دهم یا دوازدهم است، هرچقدر هم جهت بررسی نظریههای هنری این سدهها جالبتوجه و مهم باشد،نمیتواند بهمنزلهء شاهدی برای عصر پیش از خود مورد استفاده قرار گیرد؛تنها اندکی از سندهای ادبی که در اختیار ما است مربوط به پیش از سدهء نهم است و این در حالی است که تا سدهء نهم بسیاری از شاخصهای کلاسیک هنر نوین اسلامی شکل گرفته بود.
اما اگر سدههای میانی به هنرهای خود بهطورکلی به چشم پیامد قطعی حیات فرهنگی مینگریست،آیا بحث ما از برداشتی خاصه اسلامی از هنر موجه است؟آیا نباید، برعکس،از تأکید بر اهمین نظام نظری دینی در این باب بکاهیم و توجه خود را منحصرا معطوف به آن جنبههایی از شیوهء خاص زندگی نشأت گرفته از آن نظام کنیم که میتوانند بهنحوی بر آفرینش هنری و مادی اثر گذاشته باشند؟آیا نباید نتیجهگیری کنیم که آنچه بر هنرها اثر گذاشت وجود نوعی منش اجتماعی-در مفهوم بسیار گستردهء آن-بود و نه آموزههای مذهبی و نظری و یا نظریههای زیباشناختی؟ ویژگی دیگر اکثر متون مربوط به هنرهای تجسمی این است که سرچشمهء آنها بهطور معمول یک اثر هنری یا تصویر خاص است."