خلاصه ماشینی:
"این گفتهء معمول که نسبت نمایش خندهآور به کمدی مانند نسبت نمایش اشکآور به تراژدی است،گاهی بدان معنا است که نمایش خندهآور و اشکآور اشکال پایینتری از فعالیتهای هنری هستند.
از آنجا که هم نمایش خندهآور و هم نمایش اشکآور با روشهای عینی واکنشهای شدیدی را ایجاد میکنند این قابلیت را دارند که به صورت فیلم درآیند و جاذبهء زیادی برای بیننده دارند،لیکن فیلم شدن آنها معمولا پس از اجرایشان به صورت نمایش است.
تراژدی شخصیتهایی را به نمایش میگذارد که تمایلات آنها مبتنی بر سرشت و طبیعت اخلاقیشان است؛شخصیتهایی که توسط نیروهای مخالف خود (به تصویر صفحه مراجعه شود) تحت سلطه قرار میگیرند.
پس میماند قهرمان تراژدیای که وضعش بین این دو بینهایت قرار دارد،به عبارت دیگر انسانی که به شکل برجستهای نیک و درستکار نبوده ولی باوجوداین،بدبختی او به دلیل تبهکاری و شرارت او نیست بلکه پارهای اشتباهات یا ضعف اخلاقی سبب این مصیبت است.
زمانی که ما ناتوانی والاترین قدرتهای انسانی را که قهرمان تراژدی از آنها برخوردار است مشاهده میکنیم، احساس دلسوزی در ما برانگیخته میشود و با ترس نظارهگر مغلوب شدن قهرمان تراژدی بهوسیلهء نیروهای قویتر از خودش میشویم.
اخیرا بحث منتقدان دربارهء این موضوع است که آیا مردان گمنام و بینام و نشان به مانند مردان بسیار مشهور میتوانند قهرمان تراژدی باشند؟آیا دنیای مدرن قادر است که تراژدیهای واقعی را به نمایش درآورد؟آیا در وجود ما هنوز حس اخلاقی وجود دارد تا نهال تراژدیها را در خاک آن بنشانیم؟ بههرحال موشکافی دقیقتر تراژدی احتیاج به آشنایی با تعدادی از آنها دارد(به عنوان مثال،آشنایی با بیست تراژدی که در لیست پروفسور تامپسن آمده است)."