خلاصه ماشینی:
ذکائی بیضائی رئیس انجمن ادبی طهران انجمن ادبی حکیم نظامی نیکو میکند با دل من آنچه آن آشفته گیسو میکند می نه پندارم که چوگانه هیچ با گو میکند میزند بر دل ز مژگان تیر و نیکو میزند میکند با من جفا بسیار و نیکو میکند هر کجا دل میرود شاد است چون او میبرد آنچه با من میکند زیباست چون او میکند بین بمغناطیس مهر او که سرگردان عشق هرکجا پا مینهد سر سوی آنکو میکند تا خود از سوئی نشانی جوید از آن بینشان خاطر مشتاق روی دل بهر سو میکند راز گیتی چند میجوئی که مرغ آرزو از ازل بنشسته بر این بام و کوکو میکند رو سر خود گیر و وقت خوش غنیمت دان که دهر متصل ما را بدریا باز چون جو میکند هیچ ازین معنی ذکائی دم مزن کت دست طبع پای این اندیشه در گل تا بزانو میکند کاظم رجوی(ایزد) بامداد بهار «سحر»که بالب خندان،ببرم«دوش»آمد، ز دست«خسرو خاور»پیاله نوش آمد.