چکیده:
یکی از استدلالها بر وجود خداوند استدلال از طریق آگاهی است. این استدلال در فلسفۀ معاصر غربی تدوین شده است و برای اولینبار سوئینبرن آن را صورتبندی کرده است. به ادعای او پیش از وی کسی این استدلال را تقریر نکرده است، جز آنکه جان لاک اشارهای مبهم به آن داشته است. در این استدلال، وجود پدیدههای ذهنی مانند احساسات، عواطف، نیّات و اندیشهها که از نظر علمی تبیینناپذیرند و تنها تبیین ناظر به شخص را قبول میکنند، دال بر وجود خدا شمرده میشوند. تقریر سوئینبرن از این استدلال تقریری استقرایی است و احتمال وجود خدا را تأیید و تقویت میکند. با بررسی استدلالها بر وجود خداوند در سنّت فلسفه اسلامی، درمییابیم برای نخستینبار ملاصدرا نیز از طریق آگاهی عقلی بر وجود خدا استدلال کرده است. استدلال ملاصدرا از طریق آگاهی بر وجود خدا استدلالی قیاسی و مفید یقین است. در این مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی این دو تقریر از برهان از طریق آگاهی بر وجود خداوند در دو سنت فلسفی غربی و اسلامی بررسی میگردد و نقاط اشتراک، افتراق و قوّت و ضعف آنها با هم مقایسه میشوند.
There is an argument for God’s existence from consciousness. The argument was initially formulated by Swinburne in contemporary Western philosophy. He claims that no one has preceded him in formulating the argument, except John Locke who had a vague reference to it. The argument considers the existence of mental phenomena, such as feelings, emotions, intentions, and thoughts—which are scientifically unexplainable and merely admit of subjective explanations—as evidence for God’s existence. Swinburne provides an inductive versions of the argument, which confirms and reinforces the probability of God’s existence. A survey of arguments for God’s existence in Islamic philosophical tradition reveals that Mullā Ṣadra was the first philosopher who argued for God’s existence from rational consciousness. His argument is syllogistic and certainty-conferring. This paper deploys a descriptive-analytic method to consider the two versions of the argument from consciousness for God’s existence in Western and Islamic philosophical traditions, comparing their agreements, distinctions, weaknesses, and strengths.
خلاصه ماشینی:
2. برهان آگاهی در فلسفه اسلامی با بررسی برهانهای مختلفی که در سنّت فلسفه اسلامی بر وجود خداوند اقامه شده است، نزدیکترین برهانها به برهان آگاهی، برهان نفس است و در میان تقریرهای مختلف برهان نفس، در تقریر ملاصدرا با تکیه بر تعقّل وجود خدا اثبات میشود؛ یعنی دراین برهان نه از مطلق پدیدههای ذهنی و نه از مطلق آگاهی، بلکه از آگاهی خاص، یعنی آگاهی عقلی انسان بر وجود خدا استدلال میشود.
همانگونهکه پدیدههای ذهنی برای بشر غربی معاصر به لحاظ علمی پدیدههایی سؤالبرانگیز و تبیینناپذیرند و مادّیگرایان نتوانستهاند تبیین قانعکنندهای از آن ارائه دهند و امیدوارند پیشرفتهای علمی بشر در آینده این معمّا را حل کند، ولی روحباوران (دوگانهانگاران جوهری در زمینه حقیقت انسان)، از طریق آن راهی به خداباوری میجویند، در سنّت فلسفه اسلامی آن خصوصیتی از انسان که با بدن و ویژگیهای جسمانی توضیحناپذیر تلقی شده است، ادراک عقلی اوست.
ازاینرو باید گفت در سنّت فلسفه اسلامی نیز از طریق آگاهی بر وجود خدا استدلال شده است و وجود او نتیجه گرفته شده است؛ بنابراین ادعّای سوئینبرن درست نیست که پیش از او تنها جان لاک به نحو مبهم اشارهای به این استدلال کرده است و تقریر کامل آن را خود او برای نخستینبار ارائه کرده است؛ چون همانگونهکه ملاحظه شد در سنّت فلسفه اسلامی فیلسوفانی مانند ملاصدرا و سبزواری نیز از این طریق وجود خدا را اثبات کردهاند.
این ادعّا که نخستینبار سوئینبرن بود که بر پایۀ اشارۀ اندک جان لاک تقریری کامل از «برهان آگاهی بر وجود خدا» اقامه کرده و پیش از او چنین استدلالی مطرح نبوده است، ادعّای دقیقی نیست؛ زیرا در فلسفه اسلامی استدلال بر وجود خداوند از طریق آگاهی (ادراک عقلی) اقامه شده است.