چکیده:
رشد اقتصادی برزیل طی دو دهه گذشته باعث شده است تا نخبگان سیاست خارجی این کشور به دنبال نقش برجسته تری برای برزیل در جامعه بینالمللی باشند. برزیل به عنوان ششمین کشور پرجمعیت، نهمین اقتصاد جهان در سال 2018 و وسیع ترین کشور آمریکای لاتین با در اختیار داشتن حدود 40 % کل وسعت منطقه آمریکای جنوبی جایگاه بسیار مهم در این منطقه دارد. در حقیقت، برزیل به جز اکوادور و شیلی با تمامی دیگر کشورهای آمریکای جنوبی مرز مشترک دارد. اهمیت موضوع پژوهش حاضر آن است که به بررسی ظرفیتهای هژمونیک برزیل به عنوان یکی از کشورهای قدرتمند آمریکای لاتین میپردازد. در این راستا، سوال اصلی مقاله حاضر این است که برزیل از چه ظرفیت هایی برای هژمون شدن برخوردار است؟ در پاسخ به آن، فرضیه پژوهش اینگونه مطرح میشود که به نظر میرسد برزیل با وجود بهرهمندی از زمینههای جغرافیایی، جمعیتی و اقتصادی تبدیل شدن به قدرت هژمون منطقهای در آمریکای لاتین، با چالشهای سیاسی و امنیتی بهویژه تحرکات هژمونی آمریکا و دوقطبی سیاسی در آمریکای لاتین مواجه است. در این پژوهش از چارچوب نظری هژمونی و روش توصیفی- تحلیلی بهره گرفته شده است.
Brazil's economic growth over the past two decades has led its foreign policy elite to seek a more prominent role for Brazil in the international community. Brazil is the sixth most populous country, was the ninth largest economy in 2018, and is the largest Latin American country, occupying about 40% of the total area of the South American region. In fact, Brazil has a common border with all the other South American countries except Ecuador and Chile. The goal of the present study is to examine Brazil's hegemonic capacity as one of the most powerful Latin American countries. In this regard, the main question of the present article is what capacities Brazil has to pursue a hegemonic status. In response, the research hypothesis is that Brazil’s apparent superiority as a regional power can result in its militarily hegemonic capacity, but such capacity to be practically manifested might faces some challenges in terms of acceptance by some regional powers as well as the US. It should be noted that this study has been conducted within the theoretical framework of hegemony and the descriptive-analytical method.
خلاصه ماشینی:
در ايـن راسـتا، سوال اصلي مقاله حاضر اين است که برزيل از چه ظرفيت هايي براي هژمون شدن برخـوردار است ؟ در پاسخ به آن ، فرضيه پژوهش اينگونه مطرح ميشود که به نظر ميرسد برزيل با وجود بهره مندي از زمينه هاي جغرافيايي، جمعيتي و اقتصادي تبديل شدن به قدرت هژمون منطقـه اي در آمريکاي لاتين ، با چالش هاي سياسي و امنيتي به ويژه تحرکات هژمـوني آمريکـا و دوقطبـي سياسي در آمريکاي لاتين مواجه است .
درک خود برزيل به عنوان يک "کشور بريکس " نگراني هـايي را برانگيختـه اسـت کـه توجه چنداني به مسائل منطقه اي نخواهد کرد (با توجـه بـه اينکـه وابسـتگي متقابـل تجـارت آن بـا منطقه به مراتب پايين تر، از نظر درصد نسبت به همسايگانش ) و باعث منتقدين تمرکز جهاني برزيـل براي ناميدن آن "رهبر بدون پيروان ٢"شده است .
ظرفيت هاي سياسي، اقتصادي و نظامي هژموني برزيل در آمريکاي لاتين از آنجا که ثبات سياسي و اقتصادي منجر به سطح نامعلوم رفاه و کاهش سطح نـابرابري و فقـر شده است ، روابط اقتصادي برزيل با منطقه به طور قابل توجهي رشـد کـرده اسـت .
در واقع ، اين ممکن اسـت سـمبليک همکـاري باشد که در قلب استراتژي برزيـل قـرار داشـت ، بنـابراين بـه دنبـال کـاهش نگرانـي برخـي از همسايگان از رشد هژموني منطقه اي برزيل است (٢٠١٠,Stuenkel) .
"Rising Regional Powers and International Relations Theories: Comparing Brazil and India's Foreign Security Policies and Their Search for Great-Power Status.