چکیده:
شناختن انسان کامل و پی بردن به ابعاد وجودی او جهت پیروی از وی در امور از گذشته همواره مورد توجه و علاقۀ اندیشمندان بزرگ بوده است. این موضوع یکی از مهمترین ارکان عرفان اسلامی است. نگارندگان در این تحقیق قصد دارند تا به تبیین ضرورتهای سهگانة انسان کامل از دیدگاه ابن عربی و علامه طباطبایی بپردازند. پرسش اساسی این پژوهش آن است که ضرورت وجود انسان کامل از دیدگاه علامه طباطبایی و ابن عربی چیست؟ ضرورت انسان کامل تنها برای عالم انسانی نیست، بلکه ضرورتش برای کل عالم است یعنی انسان نه تنها برای طی مراتب کمال به انسان کامل نیاز دارد بلکه کل عالم برای بقا و حفظش نیاز به انسان کامل دارد. در این پژوهش نخست مراتب وجود از دیدگاه علامه مورد بررسی قرار میگیرد و توجه ویژة ایشان به عالم اسمای الهی تبیین میشود. ابن عربی و علامه هر یک از موجودات عالم را اسمی از اسمای الهی میدانند که در میان آنها «انسان» جامع جمیع همۀ اسمای الهی است. ابن عربی براساس رویکرد علم الاسمایی خود به تبیین رابطۀ حق، انسان کامل و عالم میپردازد. از دیدگاه ابن عربی، انسان کامل نزدیکترین تجلی به خدا محسوب میشود و میگوید انسان کامل واسطۀ فیوضات حق به ممکنات است. علامه نیز ولیّ خدا را کسی میداند که به مقام ولایت الهی رسیده است و انسانها از او تبعیت میکنند. رویکرد علامه در مورد این موضوع به آیات قرآن و اصول و مبانی عقلی استوار است. یکی از دستاوردهای این پژوهش آن است که نگارندگان علاوه بر ضرورت وجودی انسان کامل، که غالباً محور مباحث ضرورت وجود انسان کامل در عالم پیرامون این موضوع بحث میشود، در مورد ضرورت سلوکی و ضرورت معرفتی نیز پرداختهاند و هر یک از ضرورتهای سهگانه دلایلی جهت اثبات ضرورت وجود انسان کامل در عالم هستند.
خلاصه ماشینی:
يکـي از دسـتاوردهاي اين پژوهش آن است که نگارندگان علاوه بر ضرورت وجودي انسان کامل ، که غالبا محور مباحث ضـرورت وجود انسان کامل در عالم پيرامون اين موضوع بحث ميشود، در مورد ضرورت سلوکي و ضرورت معرفتـي نيز پرداخته اند و هر يک از ضرورتهاي سه گانه دلايلي جهت اثبات ضرورت وجـود انسـان کامـل در عـالم هستند.
در اين علم روشن ميشود هر پديده بر اسـاس چـه اسمي از اسماي خداوند است با اين توضيح که : در فضاي عرفاني ابن عربي، خدا اسمائي دارد و بـا آن اسماء، عالم را تدبير ميکند و هر موجودي در عالم مظهر و علامت اسمي از اسماي الهي است و (خوارزمي، ١٣٧٩: ٢١٨) آن اسم عبارت است از ذاتي که جامع جميع اسماء است .
از نظر ابن عربي هر آنچـه خـدا بـه خـود نسبت ميدهد– غير از وجوب ذاتي- آن را ميتوان به انسان نسبت داد و در واقع ، انسان آن صـفات و اسماء را دارا است و تقرر اين صفات الهي در نفوس انساني، صورت بودن انسان را براي خداونـد تأمين ميکند.
از سوي ديگر ابن عربي تحقق شناخت کامل خداوند را منوط به شناخت انسان کامل ميدانـد و ميگويد با وجود انسان کامل ، ارادة الهي مبني بر ايجاد مخلوقي که خدا را با معرفتي شايسته بشناسد و کمالات او را آشکار سازد تحقق يافته است و اگر اين اراده تحقق نمييافت حق تعـالي ناشـناخته ميماند.
بنابراين بايد واسطه اي ميان نامتنـاهي و متناهي باشد تا اين شکاف شناختي پر شود و انسان کامل به حسب جامعيتش از يک سو با حق و از سوي ديگر با خلق رابطه دارد پس با وجود انسـان کامـل ، شـناخت خـدا محقـق مـيشـود.