چکیده:
آل مظفر سلسله ای بود که در قرن هشتم هجری بیشتر بر جنوب ایران حکومت می کرد. سرسلسله ی این دودمان امیر مبارزالدین محمّد که مورد توجه سلطان ابوسعید ایلخانی قرار داشت، به فرمانروایی یزد رسید. او با ضعیف شدن مغول ها بعد از مرگ ابوسعید، سلسله ی آل مظفر را بنیان گذاشت. پس از او فرزندش، شاه شجاع جانشینش گردید و در مدت حکومتش درگیر نزاع های خانوادگی بود. روابط دوستانه ی شاه شجاع و امیرتیمور گورکانی در زمان فرزندش سلطان زین العابدین رو به تیرگی گرایید. شاه منصور برادرزاده ی شاه شجاع و برادر شاه یحیی مردی شجاع و باکفایت بود. بعد از مرگ شاه شجاع، ابتدا در خوزستان و سپس در شیراز حکومت می کرد و طیّ این مدت با عموها و برادران خود در نزاع به سر می برد. با شنیدن خبر هجوم مجدد تیمور به ایران به خاندان خود پیشنهاد اتحاد و کمک نظامی علیه تیمور را داد که کوته نظری فردی چون سلطان احمد مانع این عمل گشت. در این مقاله به ذکر درگیری ها و لشکرکشی های مابین افراد دودمان مظفری پرداخته نمی شود؛ بلکه این مقاله در نظر دارد با استفاده از روش کتابخانه ای و توصیفی به نقش افراد (سلطان احمد، ایلدرم بایزید و محمّد بن زین الدین خراسانی) در تضعیف قدرت شاه منصور از زمان به سلطنت رسیدن سلطان زین العابدین (786ه .ق) تا سقوط شیراز (795ه .ق) بپردازد که نهایتا موجب سقوط این خاندان شد. شاه منصور با وجود مقاومت دلیرانه در مقابل تیمور، در جنگ با او به قتل رسید (795ه .ق) و قدرت آل مظفر با دستور تیمور مبنی بر قتل عام هفتاد نفر از آن ها پایان یافت.
خلاصه ماشینی:
شاه شجاع که در اين زمان بيمار بود براي جلوگيري ازهم پاشيدگي آلمظفر همه ي ارکان دولت و امرا و بزرگان دربار را به بالين خود احضار و سلطان زين العابدين را به جانشيني خود تعيين کرد و حکومت کرمان را به سلطان احمد و حکمراني اصفهان را به برادر ديگرش سلطان بايزيد داد.
فرضيه ي اصلي اين پژوهش بر اين قاعده استوار است که سلطان احمد و ايلدرم بايزيد و ديگر افراد با عدم حمايت خود از شاهمنصور باعث تصرف شيراز به دست تيمور شدند.
بعد از اين پيمان دوستي هريک راهي ديار خود شدند، يعني سلطان زين العابدين به شيراز و شاه يحيي متوجه اصفهان گشت (کتبي، ١٣٦٤: ١١٩).
سلطان زين العابدين نه تنها در آمدن تعلل کرد بلکه به فرستادهي او اجازهي بازگشت نداد و اين امر که موجبات خشم تيمور را فراهم آورد باعث تصميم او مبني بر عزيمت به سمت فارس و عراق شد (يزدي، ١٣٨٧: ١/ ٥٨٥).
شاهمنصور رهسپار شيراز شد و شاهيحيي که تاب مقاومت در خود نميديد بيمنازعه شيراز را ترک کرد و شيراز به دست شاهمنصور افتاد (حافظ ابرو، ١٣٨٠: ٢/ ٦٨٥؛ کتبي، ١٣٦٤: ١٢٦؛ نطنزي، ١٣٨٣: ١٥٩؛ فسايي، ١٣٨٢: ١/ ٣٢١).
در همان روز شاهمنصور چشم سلطان زين العابدين را نابينا (کتبي، ١٣٦٤: ١٣١؛ يزدي، ١٣٨٧: ٧٠٦؛ ميرخواند، ١٣٣٩ـ١٣٣٨: ٤/ ٥٨٧؛ فسايي، ١٣٨٢: ١/ ٣٢٢) و او را روانه ي قلعه ي سفيد کرد (فسايي، ١٣٨٢: ٣٢٢/١).
اميرتيمور در پي حمله به شيراز در روز دوشنبه ١٠ جماديالاول به قلعه سپيد رسيد که از پنج سال پيش شاهمنصور بر اين قلعه ي مستحکم دست يافته بود (حافظ ابرو، ١٣٨٠: ٢/ ٧٥٦؛ شامي، ١٣٦٣: ١٣٣-١٣٢؛ کتبي، ١٣٦٤: ١٣٤).