چکیده:
در دهههای اخیر موج فکری جدیدی در نظریهپردازیهای فلسفی-علمی با غلبه بر مادهانگاری فروکاهشگرا و حتی فیزیکالیسم غیرفروکاهشگرا به نام نوخاستهگرایی ایجاد شده است. نوخاستهگرایی، دیدگاهی تکاملگرایانه، سیستمی و سلسله مراتبی است و بر اساس آن، کل واجد ویژگیها و خصوصیاتی میگردد که اجزا فاقد آن هستند. نوخاستهگرایی طیفهای متعددی دارد که رایجترین آن در مسائل ذهن و بدن، نوخاستهگرایی ویژگیهاست. در این نگاه پدیدههایی- همچون ادراک، آگاهی، اراده، زبان- گرچه غیرقابل فروکاهش به اجزای بدن و سیستم شبکهای اعصاب محسوب میشوند، ولی چیزی جز ویژگیهایی نوخاسته از کل سیستم فیزیکی و عصبی بدن نیستند و وجود جوهر ذهن/ نفس نفی میشود. در این مقاله با طرح این نگاه به زبان، با روشی تطبیقی تحلیلی، انتقادی و میانرشتهای (علمی-فلسفی) به نوخاستگی جوهر ذهن/ نفس از راه زبان (نوخاستهگرایی جوهری) پرداخته شد. از راه مطالعه زبان ثابت شد، گر چه نظریة نوخاستهگرایی از نظریههای رقیب –یعنی فطریگرایی و تعاملگرایی اجتماعی- مقبولیت بیشتری دارد، ولی نوخاستهگرایی ویژگیها نیز خلأ تبیینی دارد؛ چراکه در سیر تکاملی و سیستمی، در سطحی فراتر از فیزیک و تعاملات سیستمی عصبی موجودی خودآیین نوخاسته میشود که فعالانه، آگاهانه و از روی قصد و اراده از زبان بهره میگیرد.