چکیده:
سوال از «آرخه» و اصل نخستین عالم، جزء نخستین پرسشهای فلاسفه یونان در تاریخ فلسفه میباشد و هریک نیز پاسخی به آن دادهاند. ارسطو آن را «هوله» نامیده است. در دوره نهضت ترجمه آثار یونانی به عربی، برخی مترجمان آرخه را به «مادة المواد» و هوله را به «ماده» ترجمه کردهاند که این واژهگزینی غلط موجب سوء برداشت و اشکالات فلسفی فراوانی گردید. از ابتدا در بین اندیشمندان مسلمان، تقسیم موجود به جسمانی و مجرد مطرح بوده است. اما پس از این واژهگزینی، اصطلاح «مادی» جایگزین «جسمانی» شد؛ درحالیکه مفهوم «هیولی» (مفهومی که توسط ارسطو ارائه شد) را نیز در دل خود داشت و عموم فلاسفه نیز ناخواسته به جای جسمانی، مادی را بهکار میبردند؛ حتی حکمایی که اساسا هیولی (یعنی همان ماده) را قبول نداشتند. در این مقاله کوشش شده تا با تحلیل معناشناسی مصطلحات فلسفی این بحث ـ بدون ورود به هرگونه نزاع لفظی که اساسا دور از شان مباحث حکمیست، پیامدهای فلسفی این واژهگزینی (از قبیل انحصار قوه در جسمانیات و نفی حرکت و زمان در مجردات) را تبیین نماید و در پایان، تعریف مورد قبولی را از موجود مادی و مجرد ارائه دهد
To ask about the arche or first element of the world has been one of the questions of Greek philosophy received different answers. It was called hyle by Aristotle. During Graeco-Arabic translation movement, some translators rendered arche into madatu al-mawad (the matter of matters, prime matter) and hyle into matter; coining such wrong terms gave rise to many misunderstandings and philosophical complications. From the very beginning, the division of beings into corporeal and incorporeal was proposed by Muslim Philosophers. Later however, the term Jismani (bodily) was substituted for maddi (material); while the Aristotelian so-called hyle had been integrated in the meaning of material then most philosophers unknowingly made use of material instead of Jismani (bodily) even those who did not embrace hyle (the very matter) at all. In their essay and through semantic analysis of the related philosophical terms, the authors have tried to shed light on the philosophical consequences of coining such terms (such as that potentiality is confined to bodily things and that there is no time or motion in incorporeal beings); they managed to avoid verbal controversy which is far from philosophical discussion. Finally, they have suggested their adequate definitions of corporeal and incorporeal beings.
خلاصه ماشینی:
اما پس از این واژهگزینی، اصطلاح «مادی» جایگزین «جسمانی» شد؛ درحالیکه مفهوم «هیولی» (مفهومی که توسط ارسطو ارائه شد) را نیز در دل خود داشت و عموم فلاسفه نیز ناخواسته به جای جسمانی، مادی را بهکار میبردند؛ حتی حکمایی که اساساً هیولی (یعنی همان ماده) را قبول نداشتند.
در این مقاله کوشش شده تا با تحلیل معناشناسی مصطلحات فلسفیِ این بحث ـ بدون ورود به هرگونه نزاع لفظی که اساساً دور از شأن مباحث حِکمیست ، پیامدهای فلسفی این واژهگزینی (از قبیل انحصار قوه در جسمانیات و نفی حرکت و زمان در مجردات) را تبیین نماید و در پایان، تعریف مورد قبولی را از موجود مادی و مجرد ارائه دهد واژگان کلیدی: .
در فلسفه نیز ماده در معاني زير بهکار ميرود: الف) هيولي اولي : گاهي مقصود از ماده، همان هيولي اولي ميباشد که جوهري است بدون فعليت و پذيراي صورتها که قوه محض است (ابن سینا، 1404ق، ص67).
اما معلوم نيست در چه زماني و توسط چه کسي واژه «ماده» بهجاي واژه «هيولي» و نيز واژه «مادة المواد» بهجاي «آرخه» و همچنين واژه «ماده اولي» بهجاي «پروته هوله » جايگزين و ترجمه شده است؟ خواه برداشت ارسطو از آرخه مورد بحث پیشسقراطیان مطابق با واقع باشد یا نباشد.
پیامدهای فلسفی این واژه گزینی غلط تساوق قوه و ماده و انکار وجود حرکت و زمان در مجردات يکي از نتايج اين اشتباه، مساوق دانستن ماده با قوه است؛ چراکه ارسطو معتقد بود قوه (دوناميس ) با هوله مساوق است (قوام صفری، 1387، ص192).