چکیده:
این مقاله به بررسی اهداف آمریکا و اروپا در مورد شرایط برجام، چرایی سیاستهای آنها برای مهار نقش منطقهای و محدودیتهای موشکی جمهوری اسلامی ایران میپردازد. بحث اصلی مقاله این است که سیاست به اصطلاح «فشارحداکثری» آمریکا علیه کشورمان که با هدف تضعیف ایران از درون و به تبع عقب نشینی از مواضع منطقهای اش طراحی شده، و به گونهای هم توسط محافل و جریان اصلی قدرت در دولتهای اروپایی، عمدتا به دلیل ناتوانی استراتژیک در مخالفت با سیاستهای آمریکا حمایت میشود، در نهایت به نتیجه دلخواه خود نرسیده و حتی نتیجه برعکس داده است. اکنون ایران پنج مرحله اقدام برای کاهش تعهدات هستهای خود در چارچوب برجام انجام داده، دامنه و عمق نفوذ استراتژیک خود در منطقه را تقویت کرده، بر قدرت بازدارندگی خود افزوده و با مدیریت نسبی اقتصاد داخلی مانع از فروپاشی کشور از درون شده است. در چنین شرایطی، آمریکا همچنان امیدوار به کارآمدی سیاست جاری خود علیه ایران است و احتمالا با اقدامات متقابل ایران از جمله کاهش تعهدات هستهای و اقدامات دیگر بر فشارهای سیاسی خود بدون ورود به جنگ میافزاید. نویسنده نتیجه میگیرد که سیاست مقاومت حداکثری ایران هرچند سختیهای اقتصادی زیادی را به کشورمان تحمیل کرده، اما حداقل آمریکا را وادار به عقب نشینی از اهداف اولیه خود کرده که تضعیف ایران و فروپاشی از درون بوده است. همین تحول بر نقش و ارزش استراتژیک ایران میافزاید. اکنون کشورمان باید به تلاش خود برای تقویت روابط در حوزه همسایگی و با قدرتهای غیرغربی ادامه دهد و با تکیه بر ادغام اقتصادی و چندجانبه گرایی منطقهای و با بهرهگیری از موقعیت ممتاز جغرافیایی خود به مقاومت خود در برابر آمریکا ادامه دهد تا شرایط برای گفتگو از یک زاویه «برابر سیاسی» فراهم شود.
This article investigates the aims of the United States and main stream European countries toward the latest situations of the Joint Comprehensive Plan of Action (JCPOA), Iran’s regional role and missile program. The author argues that the US’s so-called “maximum pressure” policy against Iran, which is aimed at diminishing Iran’s power from inside, thereby forcing the country to retreat from its regional policy and limiting its missile program, supported to some degree by major European powers, mainly due to their strategic inability in opposing with the US’s policies under the Trump administration, has not reached its aims and expected consequences and even brought about reversed results. Now, Iran took five steps to reduce its nuclear commitments under the JCPOA terms, strengthened its regional role by extending its strategic depth, enhanced its missile activities to empower the country’s deterrent power, and most importantly managed relatively its national economic resources to avoid any possibility of the collapse of the state under US coercive economic sanctions, right unlike the aspirations of as the designers of the “maximum pressure” policy envisaged. While the US is still believing in the efficacy of its current policy towards Iran, it is likely that the Trump administration continues its political pressures on Iran without any tendency to enter an all-out war. The author concludes that although the US “zero-export-oil” policy has imposed economic hardships on Iran, it has forced the US to retreat from its initial aims toward the country. In such circumstances, Iran should strengthen its relations at the regional level and with Non-Western countries, focusing on “regional multilateralism” and economic integration at the neighborhood region, benefiting from its privileged geographical situation. Concurrently, Iran should resist against the US bullying policy, until the grounds for any possible talks with Western powers under an “equal political term” become prepared.
خلاصه ماشینی:
com چکيده اين مقاله به بررسي اهداف آمريکا و اروپا در مورد شرايط برجام ، چرايي سياست هاي آنها بـراي مهار نقش منطقه اي و محدوديت هاي موشکي جمهوري اسلامي ايـران مـي پـردازد.
بحث اصلي اين مقاله اين است که ساختار سنتي سياسـت خـارجي آمريکـا در چند دهه گذشته براي حفظ کنترل خود بـر رونـدهاي حـاکم منطقـه اي و سـازگاري آنهـا بـا اهداف امنيت ملي و منافع ژئوپلتيک خود دو رويکرد را در پيش گرفته اسـت : يکـي درگيـري و جنگ مستقيم با بازيگران رقيب در قالب سياست «تغيير رژيم » و جابجايي حکومت ها، هماننـد افغانستان و عراق ، و ديگري فشار سياسي و اقتصادي بر آنها از طريق ابزارهـاي قـدرت سـخت و نرم خود، همچون تهديد نظامي و تحريم هاي اقتصادي و يا مداخله سياسي و اجتمايي در امـور داخلي، همانند ايران .
در اين راستا و با توجه به شکست هاي آمريکـا در جنـگ هـاي مسـتقيم منطقه اي (همچون افغانستان و عراق ) و به ويژه عدم توانايي در مـديريت شـرايط پسـامنازعه و شکل گيري دولت هاي فراگير در اين بحران ها که ايـران در آنهـا نقـش کليـدي دارد، انديشـه ورود مستقيم به يک جنگ ديگر منطقه اي را کنار گذاشته و بـه رويکـرد دوم يعنـي فشـارهاي سياسي و اقتصادي براي مهار قدرت فزاينده منطقه اي ايران به منظور مديريت رفتار اين کشـور 1.
چون اين گفتمان نو، خيلي زود با روي کار آمـدن دونالـد ترامـپ و تـلاش هـاي نهادهـا و ساختارهاي قدرتمند سنتي آمريکا و با تشويق رقبا و دشمنان سـنتي ايـران در منطقـه هماننـد عربستان سعودي و رژيم اسرائيل به نقطه سابق يعني تحريم هاي سخت اقتصـادي و فشـارهاي سياسي به منظور مهار قدرت فزاينده ايران براي حفظ توازن قواي منطقه اي به صحنه بازگشت .
com/politics/trump-to-set-new-conditions-for-us-to-stay-in-iran-nuclear-deal-tossing-issue-to-congress/2017/10/13/39ac3894-af82-11e7-9e58-e6288544af98_story.