چکیده:
فیاض لاهیجی فیلسوف و عارف عصر صفوی، از شاعرانی است که در سبک هندی اشعار فروانی سروده است. این دو آبشخور فکری و هنری، در تلاقی با یکدیگر گونهای از شعر را پدید آوردهاند که از جهتی منحصربهفرد است. در مقاله نشان خواهیم داد که اشعار او هم از نظر فنی درحد قابل قبولی از معیارهای زیباییشناختی قرار دارند و هم از نظر محتوایی مطابق دیدگاههای اصیل کلامی، فلسفی و عرفانی شیعه هستند. بررسی این دو جریان همنشین تاثیر فن شعر و فلسفه را در یکدیگر نشان داده و آنچه باعث شکلگیری فرم و محتوای خاص در اشعار ایشان شده را نمایان میکند. برای این منظور، این تحقیق جنبههایی از موسیقی درونی و بیرونی اشعار او را با محتوای غزلها و قصیدهها که مبتنی بر دیدگاههای ویژه معرفتی وی هستند مقایسه کرده است.
Fayyad Lahidji, a philosopher and mystic of the Safavid era, is one of the poets who wrote poetry in Hindi poetry. These two intellectual and artistic springs, in conjunction with each other, have created a form of poetry that is unique in its own right. In the article, we will show that his poems are technically acceptable to the aesthetic criteria and are in terms of content according to the original verbal, moral and mystical views of Islam. A review of these two companion streams will show how it affects each other and has shaped the form and content of his poems. In order to illustrate this interplay, in this article we compare the aspects of the poetic and extrinsic music of his poems with the content of his ghazals and his anecdotes.
خلاصه ماشینی:
در اين روش ، پژوهشگر بايستي روشن کند که در ادبيات بحث ، بنيادي مفهـومي براي مطالعۀ مورد بنا کند، بر اساس آن اهميت پرسشش را روشن نمايد، به جمع آوري داده ها بپردازد و در نهايت بر اساس تحقيقات ديگر پژوهشگران روشن سازد که مـدل پيشنهادي او چطور داده هاي اطلاعاتي را به سوي پاسخ سوال مقالـه هـدايت ميکننـد (Hancock & Algozzine, 2006: 26) 112 با اين مقدمات روشي، روشن ميشود که هدف اين پژوهش بررسـي ايـن مسـئله است که معناي سخن فياض ـ يعني محتواي حکمي عرفاني و اخلاقي او ـ چگونه در نسبت با فرم اشعارش در تأثير و تأثر متقابل بوده اند.
براي مثال او در شعر زير به صراحت عشق را مشخص کنندٔە سرنوشت خـود ميخواند: کو به کو فياض گشتم گرچه پر همراه عقل عشق آخر در سر کويي مرا ديوانه کرد (فياض ، ۱۳۹۵: ۴۷۴) در نتيجۀ چنين نگاهي به فلسفه ، او در بسياري از غزلهاي خـود، بـا اشـاره مسـئلۀ شهود حقيقت ، خود را در جايگـاه سـالکي تصـوير ميکنـد کـه بـه رياضـت و شـب زنده داري ميپردازد، نه کسي که از راه استدلالات عقلي به دنبال حقيقت است : گفته اي بيدار بايد عاشق ديدار ما پاس اين حرف تو دارد ديدٔە بيدار ما 121 (فياض ، ۱۳۹۵: ۲۶۱) نگاه عرفاني فياض لاهيجي که در محضر اساتيدي چون صدراي شيرازي، رنـگ و بوي نظري به خود گرفته باعث ميشود تا او در بيان مضامين شاعرانۀ خـود دسـت بـه ابداعات خاص خود بزند.