چکیده:
بحث از خرافه، سهل و ممتنع است. چه بسا قلمى از خرافه بگوید و خود خرافه گوید. اگر معناى خرافه را در شکل عام آن تصور کنیم، بىگمان هرگونه قلم زدن، ممکن است به خطر خرافه نزدیک باشد و در هر واژهاى از آن باید میزانِ برابرى سخن را با واقع لحاظ کنیم، تا هر آنچه گفتهایم، به دور از کذب باشد.
ادیان الهى براى جنگ با خرافات آمدند و با خرافات از بین رفتند! دین و خرافه همواره دو موضوعى بوده است که در کنار یکدیگر زندگى کردهاند و خرافه بسان انگلهاى درون بدن، در درون دین قرار مىگیرد و از آن تغذیه مىکند و به آرامى و بى سر و صدا آن را به نابودى مىکشاند.
شیطان، که نخستین خرافهپرداز است، از روز نخست مىدانست که انسان مادى که از یک سو سر در خاک دارد و از سوى دیگر دل در افلاک، به خاطر وجود نشئه مادىاش، کثرتگرا و طبیعتبین خواهد بود.
بنابراین، اساس خرافه و پذیرش آن از سوى انسان به طبع ماده و قوه خیال انسان باز مىگردد. انسان چون در جهت عقلى به حالت قوه باقى مانده است، قوه واهمه و مخیلهاش، او را هدایت و مهار مىکند. از اینروى، در رویارویى با خرافات، عقل وى فعّال نمىشود; اما خیال وى فعّال مىشود و چون دیگر پدیدههاى حق را نیز با خیال خود دریافته، نه با عقلِ خود، پذیرش خرافه را که همانندى به حق نیز در طراحى آن وجود دارد، به آسانى بر جان مىخرد.
این جهت پذیرشى در تمام انسانهاى غیرمعصوم و غیرکامل، درصدى وجود دارد. آنان که قوه عاقله خود را توانا مىسازند و همه چیز را از نگاه عقل خود مىسنجند، در بازشناسى خرافه از واقعیت شک نمىکنند. آنان هرگاه با خبرى تازه، سخنى جدید، اعتقادى نو، روشى و مکتبى جدید و... روبهرو مىشوند، به شکل علمى، منطقى و عاقلانه با آن برخورد مىکنند و در پذیرش یا ردّ آن، با دقت و عالمانه پیش مىروند.
خلاصه ماشینی:
درباره خرافه نيز، آنچه اكنون نياز داريم، تشكيل مركزي تخصصي درباره اين موضوع و به كارگيري گروهي از طلاب براي پژوهش و آموزش در اين زمينه و به وجود آوردن موج خرافهشناختي در سراسر حوزه و سپس بروندادِ اين سرمايه حوزوي در قالبهاي مختلف تبليغي و رسانهاي است، تا موج مبارزه علمي و آگاهانه و روشمند با خرافات در سراسر كشور و بلكه در جهان شكل بگيرد.
تلاشهاي پيشينيان چون علم كلام و ملل و نحل، كه امروزه اديان و مذاهب نام گرفته است و تفسير نمود بيشتري يافته است، گرچه در فقه و كتابهاي فقهالحديث و رجال و تاريخ و تراجم و آداب و سنن نيز مطالب بسياري درباره خرافات مرتبط با مباحث اين دانشها وجود دارد.
باتوجه به آنچه گذشت در طراحي دانش خرافهشناسي و رشته خرافهشناسي، بايد مسائل بسياري مورد نظر باشد كه آنچه ميآيد مهمترينِ اين موارد است: هدفهاي تربيتي براي روشن شدن ماهيت هر دانش، چنانكه اصوليانِ شيعه نيز بسيار به آن پرداختهاند، توجه به هدف يا هدفهاي دانش ضروري است و اين مسأله به حدي است كه آخوند خراساني، تمايز دانشها را به تمايز اغراض ميداند.
از آنجا كه هنوز دانشي به اين نام شكل واقعي به خود نگرفته است، نميتوان برنامه جامع و كامل براي آن ارائه داد، لكن باتوجه به اينكه بسياري از موضوعها و گزارههاي مربوط به اين رشته در دانشهاي حوزوي پراكندهاند و كمابيش روي آنها كار شده است، ميتوان بدون ارائه ساختار و نظام جامع، تنها به ارائه موضوعها و گزارههايي پرداخت كه با آن درگيرند، بويژه اگر مخاطبان اين برنامه درسي به لحاظ سطح علمي و مهارتي همطراز باشند، اين كار آسانتر خواهد بود.