چکیده:
یکی از مباحث مغفول در بلاغت فارسی، مبحث «اشفاق» است که قسمی از ترجی به شمارمیآید. اشفاق با ابزارها و کارکردهایی مشخص، بحثی قابل توجه در نحو و بلاغت عربی است و بایسته است در بلاغت فارسیِ مبتنی بر بلاغت عربی نیز جایگاه خویش را بیابد. این مقاله بر آن است مبحث اشفاق را در زبان و بلاغت فارسی تبیینکند و با استشهاد از زبان حافظ به تعریف و تثبیت جایگاه آن در علم معانی فارسی بپردازد. بدین منظور پس از بیان کلیاتی دربارۀ ترجی و اشفاق در لغت، نحو و بلاغت عربی، جایگاه آن را در بلاغت فارسی میکاود و با روشی توصیفی تحلیلی، ابزارها و کارکردهای آن را در غزلی از حافظ بررسیمیکند. علاوه بر آن با طرح نکاتی نو تحت عنوان «کارکرد فعل خواستن در تبدیل خبر به انشا» و «امکان تفکیک تمنی و ترجی در بلاغت فارسی» مباحثی قابل اعتنا را به ساحت علم معانی عرضه میکند.
One of the ignored topics in Persian rhetoric is “Eshfagh” which is accounted a part of “Tarajji”. Eshfagh is a considerable topic in Arabic syntax and rhetoric with specific means and functions, and it deserves to find its position in Persian rhetoric that is based on Arabic rhetoric. This article wants to describe the topic of Eshfagh in Persian language and rhetoric, and define its position in Persian semantics using language of Hafez. Hence, after explanation of some generalities about Tarajji and Eshfagh in philology, syntax and Arabic rhetoric studies its position in Persian rhetoric and investigates the means and functions of Tarajji and Eshfagh in one sonnet of Hafez using the descriptive-analytic method. Additionally, offers noticeable issues in the realm of Persian semantics, introducing new remarks entitled “The function of verb want in transforming information to composition” and “The possibility of separation of Tamanni and Tarajji in Persian rhetoric”.
خلاصه ماشینی:
بنابراين ، پژوهش حاضر بر اساس اين فرضيه شـکل گرفتـه اسـت کـه اشـفاق در زبـان فارسي نيـز همچـون زبـان عربـي، ابزارهـا و کارکردهـايي مخصـوص دارد و ميتوانـد بـا استشهاد از زبان حافظ به عنوان مبحثي نويافته و مهـم در بلاغـت فارسـي تبيـين و تعريـف شود.
ترجي از ريشـۀ رجـاء و حـاوي چنـد معنـي ازجمله معاني متضاد اميد داشتن و ترسيدن است ١و با احتواي اين معـاني از اضـداد شـمرده ١- به المصادر زوزني ، تاج المصادر ج ١، دستور الاخوان ج ١، منتهي الارب ج ١، فرهنگ لاروس ، فرهنـگ سـياح و لغت نامۀ دهخدا ذيل رجا رجوع شود.
کساني که دلالت ترجي بر اشفاق را دليلي دانسته اند بر اينکه ترجي از اقسام انشـاي طلبـي نيست و چنين اظهارنظر کرده اند: «و به اينکه لعل در ارتقاب مکروه به کار مـي رود و در او طلب بي معني است هويدا مي شود که ترجـي از اقسـام طلـب نيسـت » (هاشـمي خراسـاني ، ١٣٧١: ٢٨٣) از اين نکته غفلـت کرده انـد کـه در اشـفاق نيـز گوينـده عـدم وقـوع و عـدم حصول فعل را طلب مي کند و با اظهار خوف خود از وقوع و حصول امر مکـروه ، درواقـع «مي خواهد» که امر مکروه و ناپسند واقع نشود.
در دستور تاريخي زبان فارسي ، ساختمان معين براي بيان قصـد اجـراي کـار و جريـان فعل در زمان آينده عبارت است از صيغۀ مضارع فعل خواستن با صيغۀ مصدر تام يا مصدر مـرخم فعـل مقصـود (نـک : ناتـل خـانلري ، ١٣٨٨: ١٠٥) و حـافظ در ايـن مصـراع از آن ساختمان (خواهم شدن ) استفاده کرده اسـت تـا مـراد و مطلـوب خـويش (رفتن بـه ميکـده ١- در بند ٢-٤-٢ با ذکر دليل ، ترجي را همچون تمني از اقسام انشاي طلبي دانستيم .